این روزها به طرزی باورنکردنی غوغای نمایش بیداد و بیداد نمایش غوغا میکند. و « نمایش سرمایه است در چنان درجهای از انباشت که به تصویر تبدیل میشود».
امروز سالگرد انقلاب فرانسه بود، انقلابی که رهاوردش برای سرمایهداری« کبیر» و کامل بود و برای رهاییِ اجتماعی از اربابسالاری ناقص و ناتمام ماند.
همین چندی پیش دولت سوسیالیست فرانسه، که امروز در جشن سالگرد انقلاب کبیرش پایکوبی میکند، هزاران میلیارد یورو سلاح به عربستان سعودی فروخت، به همان کسانی که زهدان باروری برای داعش بودهاند.
در همین ایام اخیر … آخر از کدام خبر و واقعه یاد کنیم که داغِ وقاحت و جنایت بر پیشانی نداشته باشد؟ کدام عرصه در این سیارهی محزون از دستِ تطاولِ سرمایه در امان است؟
زمانی گی دبور در کتاب جامعهی نمایش ایتالیا و دموکراسیاش را مدرنترین آزمایشگاه ضدانقلاب بینالمللی دانسته بود که سایر حکومتهای برآمده از شکلِ قدیمیِ ماقبلِ نمایشیِ دموکراسی بورژوایی به آن به دیدهی تحسین مینگرند، هم به خاطر خم به ابرو نیاوردناش در مرکزِ متلاطمِ تمام پستیها و هم به خاطر وقارِ آراماش در برگزیدنِ مقر در لجن. دبور پیشبینی کرده بود که « این درسی است که آنها هم باید در کشورهای خود برای دورهای طولانی به کار بندد.»
دبور سالها بعد، در کتاب تفسیرهایی در بارهی جامعهی نمایش مینویسد: « از میان رویدادهای بیست سال گذشته، تغییری که بیش از همه اهمیت دارد در خودِ تداوم نمایش نهفته است(…) مهم همین است که سلطهی نمایشگرانه توانسته نسلی را مطیع قوانین خویش بار آوَرَد. شرایطِ خارقالعاده تازهای که این نسل، درمجموع، واقعاً در آن زیسته، خلاصهای دقیق و کامل فراهم میآورد از هر آنچه نمایش پس از این منع میکند، و نیز از هر آنچه مجاز میداند.»
این روزها دو واقعهی دیگر نیز با هم مصادف شد: قاتلانِ مردم یونان ناجیان مردم ایران شدند! بستانکاران مالیِ متشکل در اتحادیهی اروپا، صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی، این متعصبان و بنیادگرایان دینِ سرمایه، خادمانِ توتالیتاریسمِ انضمامی حاکم بر جهان، با خدایی به نام پول و حزبی به نام معامله، با کلبیمنشیِ بیسابقه و وقاحتی عیان، عربدهی آی نفسکش سر دادهاند و با قانونِ حساب حساب است به روی مردم یونان شمشیر کشیدهاند. همزمان همین قاتلان، در هیئت پنجتن آل و عبای سرمایه پای میز بده بستانهای سودجویانه با ایران، تبدیل به فرشتههای نجات و رونق و پیشرفت ما شدهاند. اگر بر بیشرمی تحلیلگران بیشماری که در بیبیسیها و باباسیهای طرفینِ معامله، که یا از توبره یا از آخور، و یا از هردو میخورند، حرجی نیست، اما در وصفِ روشنفکرانِ هوراکشی که بر بلندای منبرِ جهل خویش جاخوش کردهاند چه باید گفت؟
یکی از اینان در این اواخر در یک معرکهگیری روشنفکرانه تمامیتخواهی را خواستِ تمامیت و نه خودِ تمامیتخواهی دانسته و خواهان دفاع همگان از تمامیتِ ارضی و امنیت شد و هوشمندی زمامداران را در این راه ستود! سپس روشنفکر دیگری برای توجیه این مواضع حکم صادر کرد که باید امر سیاسی را از امر اخلاقی تفکیک کرد! روشنفکران دیگری نیز یواشکی نامهی سرگشاده به اولیای امور حقوق بشر نوشتند که محض رضای خدای سرمایه کمی هم از حقوق بشر چاشنی چانهزنیها کنید!
در این هنگامهی غوغا و نمایش، ذهن آگاه و بری از هوراکشی برای « تیمِ خودی» یا « تیمِ مقابل» میداند که « قلبِ این جهانِ بیقلب جز با ضرباهنگِ گردش مالی نمیتپد».
با سلام
بهروز جان از اینکه در نوشتن مقالات و مطالب انقدر وسواسی و با شرف عمل میکنی واقعا سپاس گذارم.
به خاطر کلام روشنی که داری من همیشه مطالب را با جونو دل خوندم و به صورت جدی پیگیری کردم و کتاب هایی که گه گاه معرفی کردی را تهیه کردم چون که واقعا حس خوبی از کلمات و مقالاتت به من منتقل میشه یه حسی شبیه دوستی و صمیمیت .
اگر ممکنه کتاب ها و نویسنده های بیشتریو برای مطالعه معرفی کن . ممنونم
شاد باشی
تو زمینه ای که فعالیت میکنید
جزو بهترین سایت ها هستید.
ممنون، لطف دارید