ماده‌ی ۱۰ ب ۱: هر موجودِ انسانی حقِ پیوند و اتحاد با هم‌نوعانِ خود دارد

jeld elaamieh Raoul

۱- تنها افرادی که خواهانِ آفریدنِ سرنوشتِ خویش اند می‌توانند بنیان‌گذارِ جامعه‌یی هم‌بسته باشند، رؤیای دیرینه‌ی برادری را تحقق بخشند، و تعارض‌های دوشاخه‌یی چون استثمارکننده و استثمارشونده، منافعِ خصوصی و عمومی، خودخواهی و دگرخواهی، گردن‌کشی و سرسپاری رمه‌وار را به گذشته‌یی سپری‌شده دور بریزند.

تفسیر

به‌رغمِ بربریت‌شان، انسان‌ها از این نبوغ و سخاوت برخوردار بوده اند که میان خود روابطی از همبستگی، دگرخواهی، مهمان‌نوازی، پذیرایی، هم‌سفره‌گی، را تدوام بخشند که ثمره‌ی لهیبی حیاتی بوده که پیوسته در معرضِ بادِ فقر و فلاکت خاموش شده و پیوسته از خاکسترِ خویش باززاده شده است. امروزه هیچ‌چیز مهم‌تر از این نیست که تب‌وتابِ انسان‌دوستانه از قربانی‌گری، انتزاع و دروغی زدوده شود که دیرگاهی است بهای‌اش را پرداخته و تأثیرات‌اش را تباه کرده‌ اند.

۲– پیوندهای هم‌بستگی بازدارنده خواهند بود اگر که به دل‌خواهِ احساسِ نزدیکی‌هایی برتنیده نباشند که جان‌مایه‌ی میلی مشترک به کام‌یابی، ناوابستگی و آفرینشِ فردی‌اند. هر آن‌کجا که خواستِ زیستن خواستِ قدرت را لغو کند، گروه‌بندی‌ها مطمئن‌تر می‌توانند خود را از آن روحیه‌یی معاف سازند که از جناح‌بندی‌ها، انجمن‌ها، جمع‌ها و گردهم‌آیی‌های اخوانی، لانه‌های کینه‌توزی، تنفر و علایقِ قلابی ساخته‌  اند.

تفسیر

گذشت آن زمانی که انسان نجات خود را به کسانی می‌سپرد که، با برخورداری از قدرتِ نگه‌داری‌اش، قدرتِ از بین‌بردن‌اش را داشتند. کسی که یاد می‌گیرد چه‌گونه از زنده‎گی متمتع شود به هیچ سرور، پیشوا، نماینده، کشیش، دولت، خدا  و  هیچ‌یک از حواریونی که به تحملِ رنج‌هایی کمک می‌کنند که خود مسببِ آن اند ، نیازی ندارد.

افزودن دیدگاه

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

بایگانی

برچسب‌ها