با روی کار آمدنِ هیئتِ دولتِ جدید در مکزیک، تجربهی خودمختاری زاپاتیستهای چیاپاس بار دیگر به مخاطره افتاده است. با توجه به اضطراری بودن موقعیت، متنهایی را که در این باره بهدستم میرسد بهطور عاجل، گیرم در بخشهایی ناتمام ترجمه و منتشر میکنم. از دیگر علاقمندان نیز دعوت میکنم برای مقابله با بیخبری، اطلاعزدایی و اخبار کذب در این زمینه، اگر به زبانهای خارجی آشنایی دارند، اطلاعات، گزارشها و تحلیلهای روشنگرانه در بارهی این موقعیت را بازتاب دهند.
بزرگداشتِ تلخ
بیستوپنج سال تجربهی زاپاتیستی
نوشتهی ژروم بشه، Jérôme Baschet ـ ۷ ژانویه ۲۰۱۹
چند روز پیش، زاپاتیستهای چیاپاس بزرگداشتِ بیستوپنجمین سالِ خیزشِ اولِ ژانویهی ۱۹۹۴ را برگزار کردند. خیزشی مسلحانه که Ya Basta ! ، دیگر بس است! ی بود به پنج قرن سلطهگری استعماری بر مردمان بومی، به شش دهه « دیکتاتوریِ بینقص » از سوی حزبِ نهادیِ انقلابی، به دوازده سال سیاستِ نئولیبرال و شکلِ نمادینِ آن یعنی پیمان مبادلهی آزاد آمریکای شمالی ( Alena ) که در همان روز به اجرا گذاشته شده بود، و در بُعدی وسیعتر، مهُر تکذیبی بود بر پندارِ « پایانِ تاریخ » که توسط همهی سینهچاکانِ سرمایهداری قدرقدرت و تکاندیشیِ مرتبط به آن، اعلام شده بود. و مهمتر از همه، خیزشی که با گذر از فراز و نشیبهای بسیار، فضایی را گشود که در آن تجربهی تکینهای از خودمختاری [ خودداتی ] سیاسی برمبنای اعلامیهی سی کمون [ همدارهی ] خودمختار در دسامبر ۱۹۹۴، و سپس بهگونهای واضحتر، از اوت ۲۰۰۳ به بعد، با تشکیلِ پنج “شورای زمامداری خوب” در سطح منطقه، ساخته شد. از آنپس، زاپاتیستها ارکانِ زمامداری و عدالتِ خودشان، نظامِ سلامت و آموزشِ خودشان، و نیز روشهای تولیدی خودشان برپایهی تصاحبِ جمعیِ زمینها و توسعهی کارهای جمعی بهعنوان پشتوانهی مادیِ سازماندهیِ خودمختاری را بسط دادند. سازماندهی این خودمختاری برای زاپاتیستها هم تصدیقِ اشکالی از زندگی است که برپایهی زندگانیِ همدارگانی و نپذیرفتنِ تعینّاتِ کاپیتالیستیِ نافیِ آن توسط خودشان تعیین میشود [خودتعیینکنندگی ]، و هم تجربهکردنِ شیوههایی از خودزمامداریِ مردمی است که در گسستِ کاملِ از دولتِ مکزیک عمل میکند. این تجربه روی منطقهای انجام میگیرد که مساحتِ کلِ آن به مقیاس مساحت استان بروتانیی در فرانسه است؛ و اکنون یک ربع قرن است که بی آنکه از دگردیسشدن بازایستد دوام آورده است.
بنابراین به دلایلِ فراوان میتوان گفت که تجربهی زاپاتیستی ستارهای است که در آسمانِ امید و آرزوهای ما بهروشنیِ تمام میدرخشد ( آنهم ستارهای که میشود لمساش کرد و ساکناناش را از نزدیک دید … ). پس همهی کسانی که برای بزرگداشتِ این سالروز بیستوپنج سالگی راهِ درازِ رسیدن به کاراکولِ[1] لَه رئالیداد، در جنگلِ لاکاندونا را پیموده بودند خود را برای سهیم بودن در این شادی آماده کرده بودند، شادی از اینکه این تجربهی شورشگرانه توانسته است از اینهمه آزمون بگذرد، فرسایشِ زمان را تاب آورد و همچنان تا به امروز آفرینندگیِ انکارناپذیرش را بگستراند.
با اینحال، روزهای یادشده یکسره برعکسِ یک جشن واقعی بود. فرماندهیار موئیسِس نیز این موضوع را رکوراست بیان کرد: « ما نمیتوانیم به بزرگداشتِ این بیستوپنج سالگی بپردازیم». در واقع، اصلِ ماجرا نه با حرفهای سخنگوی زاپاتیستها بلکه با یادآوریِ بُعدِ نظامیِ ارتشِ زاپاتیستیِ آزادیبخش ملی ( EZLN ) بیان شد، ارتشی که هرچند طی دو دههی گذشته جایگاهی ثانوی و جانبی یافته است اما از میان نرفته است. پس از ورودِ فرماندهانِ اسبسوار، صفهای بیپایانی از زاپاتیستهای اونیفورمپوش واردِ کاراکول شدند و با طنینانداز کردنِ صدای شدیدِ حاصل از به همزدنِ چوبدستهاشان همراه با ضرباهنگِ گامهایی که بر زمین میکوبیدند میدانِ مرکزی را پُر کردند[2]. در مجموع سههزار مرد از پنجِ منطقهی خودمختار، که بخشی از نیرویهای ذخیرهی EZLEN را تشکیل میدهند، به مراسم آمده بودند[3]. کسانی که آن روزها برای نخستین بار از مناطقِ زاپاتیستی دیدار میکردند چه بسا فکر کردهاند مراسمی معمولی برای بزرگداشتِ خیزش ۱۹۹۴ برگزارشده است. اما بههیچرو چنین نبود: جشنهای ۳۱ دسامبر معمولاً ، وانگهی مانندِ اغلبِ دیدارهای سازماندهیشده توسط زاپاتیستها، بدون حضورِ نظامی برگزار میشود. درست است که گاهی شورشیان امنیتِ محل را، بهویژه در لهرئالیداد پس از قتلِ گالئانو در ماه مهِ ۲۰۱۴، تأمین کردهاند، اما بیتردید باید خیلی به عقب برگردیم، یعنی به میثاق ملیِ دموکراتیک که در تابستان ۱۹۹۴ در نزدیکیهای گوادالوپ تپیاک برگزار شد،تا نمایشی نظامی شبیه مراسم ۳۱ دسامبر امسال ببینیم ( با این تفاوت مهم که در آن هنگام سربازانِ زاپاتیست با سلاحهایشان رژه رفتند). این خصلتِ غیرنظامی در دیدارها و بزرگداشتهای زاپاتیستی تقریباً منطقی است زیرا از زمانِ آتشبسِ ۲ ژانویه ۱۹۹۴، EZLEN تصمیم گرفت دیگر سلاح را بهطور تهاجمی به کار نبرد و برساختِ مدنیِ خودمختاری را در اولویت قرار دهد، به همینمنظور نیز کوشیده است به تحریکات، چه از سوی ارتشِ فدرال مکزیک و چه از سوی گروههای شبهنظامیِ فعال در منطقه، پاسخی ندهد.
حال چکیدهای از این مراسم: « صحنهنگاری » و نیز محلِ انتخابشده برای این بزرگداشت نشانگرِ حلقهای زمانی بود حاکی از بازگشت به لحظهای که ماجرای زاپاتیستی بهشیوهای علنی آغاز شد. سپس سخنانِ فرماندهیار موئیسس، با شور و حرارت و لحنی پرصلابت، بر نقاط « حساس » انگشت گذاشت. سخنرانیِ او موضعگیری EZLEN در برابرِ هیئتِ دولتِ جدیدِ مکزیک را نشان میدهد. البته تحلیلِ موقعیتِ ملیِ برآمده از انتخابِ آندرهس مانوئل لوپز اوبرادور موضوع جدید و شگفتانگیزی نیست چراکه این تحلیل قبلاً در ماه اوت گذشته هم اعلام شده بود[4]. اما این بار پیام خطاب به قدرتِ جدیدی است که از اول دسامبر گذشته در مکزیک بر سر کار آمده است. برای EZLEN رئیسجهمور جدید، برخلافِ آنچه به سی میلیون رأیدهنده القا کرده است، نشانهی هیچ امیدی نیست: او فقط مباشر دیگری در hacienda یا مزرعهی عظیمِ سرمایهداری جهانیشده است. و اینبار فرماندهیار موئیسس اننقادهایش را بر پروژههای عظیمِ رئیسجمهورِ جدید متمرکز کرد که نسبت به رئیسجهورهای پیشین با توانی چندبرابر و البته به نامِ ترقی، شغلآفرینی، مبارزه علیه فقر، و با اتکا به همان فنِ بلاغت آشنا که مخالفت با چنین پروژههایی را نشانهی محافظهکاری، واپسگرایی، دشمنی با رفاهِ عمومی، و حتا بدویگرایی نابههنگام میداند، در صددِ راهاندازی این پروژههاست. اما برای مردمانِ بومی ــ و نه فقط برای آنها ــ چنین کلانپروژههایی پیش از هرچیز به معنای غصبشدن سرزمینهاشان و تخریبِ شتابیافتهی شیوههای خاصِ زندگیشان است. موئیسس این موقعیت را چنین خلاصه کرد: « حالا، میبینیم که آمدهاند تا ما، ما مردمان بومی، را ویران کنند».
دنبالهی متن در بخش دوم
[1] – Caracol : کاراکول نوعی صدف بزرگ دریایی است که هم نوع حلزونی دارد و هم نوع نوک تیز، و میتواند صداها را افزایش دهد. این واژه از لحاظ لغوی در زبان کاستیلی اسپانیایی به معنی «حلزون» است. اجداد مایایی مردمان چیاپاس از کاراکول همچون شیپورِ فراخوانی به تجمع استفاده میکردهاند و برای آن احترام زیادی قائل بودهاند. زاپاتیستها اکنون کاراکول را به یکی از نمادهای خود تبدیل کردهاند. کاراکول مادر دریاست و شکل حلزونیاش نماد آرزوهای تودرتو. کاراکول نماد گردآمدن و تجمعهای خودمختار و کوچک مایاها در برابر جهانیسازی کنونی است. از سال ۲۰۰۳ زاپاتیستها مناطق خودگردان تحت کنترلشان در چیاپاس را «کاراکول» نام نهادند. در حال حاضر پنج کاراکول در مناطقِ خودمختار چیاپاس وجود دارد که از جمله محلِ نشستِ “شوراهای زمامداریِ خوب”، فعالیتها و ملاقاتهای زاپاتیستهاست.
[2] – از این مراسم فیلمی تهیه شده که میتوان آن را در سایتِ EZLEN تماشا کرد: ر.ک. به:
Enlace Zapatista و Regeneración Radio
[3] – اگر به این تعداد، شمارِ زنان را، که تقریباً به همان اندازهی مردان است، و نیز تعدادِ شورشیان مرکب از زن و مردی که سپاهیانِ ارتشِ منظم EZLEN را تشکیل میدهند اضافه کنیم، میتوان گفت که شمارِ مبارزانی که EZLEN امروز در اختیار دارد از شمارِ نیروهایی که در خیزش اول ژانویهی ۱۹۹۴ شرکت داشتند بیشتر است.
[4] – متنی در سه بخش با عنوان « ۳۰۰ »، و بهویژه بخشی با عنوان « قارهای همچون حیاتخلوت، کشوری همچون گورستان، اندیشهای واحد همچون برنامهی حکومت، و یک شورشِ بسیار بسیار کوچک و ریز ». این متن به چند زبان در سایت زیر در دسترس است: