سرانجام پس از سالها انتظار ترجمهی فارسی کتاب دیگری از رائول ونهگم با عنوان اعلامیهی حقوق موجود انسانی ــ در بارهی خودفرمانی زندگی چونان فراگذشتن از حقوقِ بشر، به همت نشر کلاغ در تهران منتشر شد.
محتوای این کتاب فهرستوار شامل چهار متنِ نظریِ پایهای و سپس طرح حقوق انسانی در ۵۸ ماده است:
نقدِ اعلامیهی حقوقِ بشر
آزادیهای کالایی پیشطرح و نافی آزادیهای انسانی است
حقوقِ کسبشدهیى وجود ندارد،جز حقوقى که باید فتح کرد حقوقِ دیگرى نیست
از حقوق بدون وظایف تا آفرینشِ یک سبکِ زندگی
هر انسانى حق دارد انسانی شود و بخواهد با او به همین سان رفتار شود
هر موجودِ انسانی حقِ زندگی
حقِ استقلال
حقِ دانستن
حقِ خوشبختی
حقِ برخورداری آزادانه از زماناش را دارد
حق نقلمکان به هر کجا و به دلخواهِ خویش
حقِ رایگانی لوازمِ زندهگی
حق برخورداری از مسکنی همخوان با امیالِ خویش
حقِ خوراکی سالم و طبیعی
حقِ سلامتی
حقِ رفاه و تجمل
حق بهرهمندی از رایگانیِ شیوههای ترابری که توسط و برای اجتماع ایجاد شده است
حق بهرهمندی از منابع و انرژیهای طبیعی به رایگان
حقِ اعمالِ کنترل دائم بر آزمایشهای علمی برای اطمینان از این امر که این آزمایشها در خدمت انسان و نه کالا انجام میگیرند
حق کامیابی از خویش، از دیگران و از جهان
حق اتحاد و پیوند با خویش
هر موجودِ انسانی حق دارد خودش باشد و آگاهی از یکتاییاش را بپروراند
حقِ اصالت
حقِ پیوند و اتحاد با همنوعانِ خود
همهی موجوداتِ انسانی حق دارند بر پایهی احساسِ نزدیکیهایشان گروه تشکیل دهند
هر موجودِ انسانی حق دارد به جای حکومتهای دولتی فدراسیونی جهانی از جماعتهای کوچکِ محلی را بنشاند که در آنها کیفیتِ افراد ضامنِ انسانیتِ جوامع است.
حقِ پیوند و اتحاد با طبیعت
حق آشتی کردن با بخشِ حیوانیِ وجودِ خویش
حقِ ساختنِ سرنوشتِ خویش
حقِ آفریدن و خویشآفریدن
هر موجودِ انسانی دارای حقِ واردشدن و مداخلهکردن در هر آنجایی است که پیشرفتِ انسانی در معرضِ خطر باشد
هر موجودِ انسانی حق دارد آنچه را در گذشته به سوی مرگ گردانده شده بود به سوی زندهگی برگرداند
هر موجودِ انسانی حق دارد زیستمحیطاش را بهبود بخشد تا بهتر در آن زندهگی کند
هر موجودِ انسانی حقِ برخورداری از عنایتی درخورِ حساسیتاش را دارد
هر موجودِ انسانی حق دارد جنبوجوشِ دلبستنها و دلگسستنها را تجربه کند، جنبوجوشی که در سرشتِ جنبندهگیِ شیفتگیها و در ذاتِ آزادیهای عشق است
حقِ برخورداری از زندهگی و مرگی طبیعی
هر موجودِ انسانی حق دارد تنوعِ امیالش را بر کثرتِ زندهگی بنا نهد
هر موجود انسانی حق دارد خود را وقفِ فعالیت یا استراحت کند
حقِ تنآسایی
حقِ کوشش و پشتکاری
حق برخورداری از احساسِ شخصی در قبالِ زیبایی
حقِ پیشرفتن و پسرفتن
حق پرسهزدن، گمشدن و خود را یافتن
هر موجودِ انسانی حق دارد بر رعب و وحشت غلبه یابد و ترس را رام کند
حق رد کردنِ تهدید
حقِ اشتباهکردن و تصحیحِ آن
حقِ آزادیِ مطلقِ عقیده و بیان
هر موجود انسانی حق دارد از آنچه مسلّم یا همچون حقیقتی ابتدایی به نظر میرسد انتقاد کند و مخالفِ آن بگوید
هر موجودِ انسانی حق دارد هیچچیزی را مقدس نینگارد
حقِ تغییر
حقِ فاصلهگیری
حق برخورداری از لذتهای زندگی در هر دورهی سنی
حق نپذیرفتنِ رنج
هر موجودِ انسانی حقِ داد و دهش دارد بیآنکه خود را قربانی کند
هر موجودِ انسانی حق دارد از راهِ جانشینیِ ناخرسندی با سیریناپذیری از چنگِ حرمان بگریزد
حقِ داشتن شکها و یقینهای خویش
حقِ افراط و اعتدال
حقِ سرگرمشدن
حق برخورداری از آزادیهای رؤیا و تخیل
حقِ خشمگینشدن
حقِ رفاهِ تن
هر موجودِ انسانی حق دارد خود را چنانکه میخواهد بیاراید
حقِ گفتنِ دروغها و حقیقتهای خویش
هر موجودِ انسانی حق دارد بهسوی جهان باز و بسته شود
هر موجودِ انسانی حق دارد عواطف، امیال و افکارش را بیان کند یا مسکوت بگذارد
حقِ دستیابی به بیانِ هنری
هر موجودِ انسانی حق دارد آزادانه نیکدلی ورزد
هر موجودِ انسانی حقِ معصومیت و بیگناهی دارد
هر موجود انسانی حق دارد روی خشونتِ زندهگانی برای جلوگیری از خشونتِ مرگ شرطبندی کند
هر موجود انسانی حق دارد تا انرژی حیاتی را که توسطِ خواستِ قدرت غصب شده به خواستِ زندهگی بازگرداند
حق محافظتکردن و محافظتشدن
هر موجودِ انسانی حق دارد برای خوشبختیِ خویش و خوشبختیِ فرزندانش بچهدار شود
هر موجودِ انسانی حق دارد آنچه را به نظر فراسویِ ممکن است طلب کند
هر موجودِ انسانی حق دارد زمامدارِ خلقوخوها و هواوهوسهای خویش باشد بی آنکه قرار باشد آنها را به دیگران تحمیل کند یا خلقوخوها و هواوهوسهای همنوعاناش را تحمل کند
هر موجودِ انسانی حقِ دارد از شعرِ هستی برخوردار باشد
هر موجود انسانی حق دارد رفتارها و ارزشهای جهانِ کهنه را بازی کند و به بازی بگیرد
من از اوائل سال ۲۰۱۵ بخشهایی از این کتاب را در وبسایتم منتشر کردم. اکنون کتاب در ۱۷۵ صفحه در قطع رقعی چاپ و توزیع شده است. به رغم حاد شدن گرانیها و طاقتفرساتر شدن موانع نشر، به همت ناشر قیمت آن در حد قیمتگذاریهای پیش از بحران اخیر، یعنی بیست هزار تومان، نگه داشتهشده است.
متن منتشرشده نسبت به متن اصلیِ ترجمه جز در چند موردِ ناگزیر تغییری نکرده است. دو مورد نه چندان مهم [ « بر فرازِ گند و گهُ » به « بر فراز گندزار » (ص.۵۶) « رانهی تناسلی » به « غریزهی تولیدمثل » ( ص. ۸۵) ] و یک مورد دیگر ( ص.۱۶۱) که خواندن و فهم پاراگراف را دشوار و مبهم ساخته و اصلِ آن چنین بوده است:
« پیدایش یک موجودِ انسانی نقطهی عطفِ پیوندِ میل و آگاهی است. تصمیم گیری در این باره نه با خدا است، آن گونه که کشیش ها، پاستورها، امامها،خاخام ها و دیگر کارمندانِ ادارهی احتضار آن را موعظه می کردند، و نه با اقتصاد است آن گونه که، با همان کلبی مسلکی، دولت های محلی، ملی و فراملی پیشنهاد می کنند. این تصمیمگیری با هر یک از ماست، هر یک از مایی که در درون و به دستمان زندهگی پیوسته بازآفریده میشود.»
در بارهی محتوای این کتاب و پیوندش با نقدِ ریشهای و واژگونی چشمانداز، فعلاً به چند اشاره بسنده میکنم.
چندی پیش در برنامهی پرگار بیبیسی، یک جامعهشناس ایرانی در بارهی « به پایانرسیدن دورانِ روشنفکران بلندپرواز » سخنان بسیار متناقضی گفت. او همسو با مبانیِ نظری پستمدرنیسم، « بلندپروازی » و « اوتوپیای بزرگ »، « روایت کلان » را شاخص و عیب و ایرادِ «روشنفکری ایرانی » از دههی بیست خورشیدی تا دههی گذشته عنوان کرد. به نظر من، درست برعکس، کوتهپروازی و نداشتنِ نگاه مرکب و همهجانبه، انتزاع و ایدهئولوژی، شناخت غلط و بدفهمی و بنابراین نپرداختن به زیستههای روزمرهی پایهای، شاخص اصلی نظریههای انتقادی اجتماعی در پنج شش دههی اخیر در ایران بوده است.
با اندکی رؤیاپردازی تصور کنیم و از خود بپرسیم که اگر در تاریخ معاصر، یا از جنبش مشروطهخواهی به اینسو، « روشنفکری انتقادی » در ایران بر اثر ابتلا به ایدهئولوژی آنقدر کوتهپرواز نمیبود و دامنهی مطالبات و خواستهها را به کیفیتی شبیه به آنچه در « حقوق موجود انسانی » آمده است تعمیق و گسترش میداد، آیا وضع و حال ما چیزی جز این نمیبود؟
هنوز هم راهچاره همان است: بازگشت به پایهها، به خواستههای بنیانی و زیستههای انضمامی انسانی. و این کتاب نیز بیانی از همین خواستههاست.
و نکتهی آخر اینکه، اگر این کتاب را پسندیدید و آن را همخوان با خواستههای خود یافتید در معرفی و پخش بهتر و بیشترش یاری کنید.
[1] -واژهی بازآوایی را محمد حیدری ملایری در برابر résonnance پیشنهاد کرده است، در تمایز با « پژواک » که همچون معادلی برای écho به کار میبریم.