برچسبژن ژیان ئازادی

ترجمه‌‌ای از فَوَرانِ زن زندگی آزادی

الف ــ آن روز که از مرگ یدالله رؤیایی باخبر شدم مثل همه‌ی دوستداران‌اش تکان خوردم و حسرت، و سیاله‌ی خاطراتِ دیدارها وجودم را فراگرفت. چند سال پیش طی یکی از آخرین تماس‌هامان موضوع یکی از ترجمه‌های قدیمی او از مالارمه را مطرح کرده بودم، و با ارائه‌ی نادقیق بودنِ آن ترجمه، ترجمه‌ی دیگری از خودم از همان شعر را در اختیارش گذاشتم. با خوش‌رویی همیشگی‌اش گفت، اوه، من اصلاً دقت تو را نداشته‌ام. به این فکر...

بایگانی

برچسب‌ها