به لطف اطلاعدهی یکی از دوستان خواننده متوجه شدم که در مقالهی «موقعیتسازی از و در زمان انقلابی»، پس از مقدمه، متن مورد نظر در دسترس نیست. در اینجا متن کامل را با عنوان اصلی آن از نو منتشر میکنم.
دریــافت فایـــل پیدیاف
یکی از دوستان خواننده در پیامی همدلانه به من نوشته است:«لطفاً در مورد شباهت بین جنبش جلیقه زردها، جنبش شیلی و جنبش زن، زندگی، آزادی نیز مطلبی منتشر کنید، همانطور که میدانید افراد و دستگاههایی به دنبال مصادرهکردن این جنبش به نفع خود و استبداد هستند.» بر این خوانندهی وفادار بیشک پوشیده نیست که من به نکتهی مورد نظرش در نوشتههای پیشین، بهویژه در چند متن اخیر در پیوند با انقلاب زن زندگی آزادی،...
* در مقالهی پیش، ضمن اشاره به چشماندازی که بستر و بافتارِ موضوع و رویکرد تحلیلیام را مشخص میکند، و با استناد به یک بازخوانی از مفاهیم و نقد مطرحشده در کتابِ جامعهی نمایش، به عنوان مدخل نظریِ مسأله، سعی کردم زمینهای برای گسترشِ خوانش و برداشتام از انقلاب زنزندگیآزادی (که در چند نوشتهی اخیر در این سایت ارائه کردهام) فراهم سازم تا بتوانم مسألهی معناآفرینی و موقعیتسازیِ مرتبط به...
ــ کلمهی Utopia ، اوتوپیا، که توماس مور در سال ۱۵۱۶ برای عنوان کتابش برمیگزیند، در واقع حامل تفاوت و ابهامی معنایی میان دو کلمهی outopos (ناکجا) و eutops (خوشکجا، یا آرمانشهر) است. آمیزهی این دو معنا، جایی که نیست، و جایی آرمانی و خیالی، همچنان بر کلمهی اتوپیا غالب است. حدود چهار قرن بعد، گوستاو لاندئاوِر، آنارشیستِ سوسیالیست، در دو کتاب اصلی خود، انقلاب (۱۹۰۷) و فراخوان به سوسیالیسم...
« اگر هر نظام توتالیتر نظامی دیکتاتوری است، هر دیکتاتوری توتالیتر نیست. توتالیتاریسم، به قول هانا آرنت، خواستار سلطهیابیِ تام و توتال بر انسان است، و همین که او را به انقیاد خود درآورْد، میخواهد او را از بیخوبن تغییر دهد. توتالیتاریسم بر یک جهانبینی Weltanschauung بناشده که فقط اهل بیتاش از اختیارِ تفسیرِ آن برخوردارند، و از دل چنین تبیینی از جهان است که جهتگیریهای رژیم سرچشمه میگیرند و...
APPEL-COLLECTIF-A-LA-SOLIDARITE-AVEC-LES-INSURGEES-ET-LES-INSURGES-DIRAN
فراخوانِ جمعی به همبستگی با زنان و مردانِ سرتافته در ایراندریافت
الف- مگر میشود این روزها حرفی زد و بغضِ حرف را حس نکرد. بغض را لغتنامهها هم متضاد با حُب، مترداف کینه و دشمنی معنی کردهاند، و هم «حالتی از گلو که شخص جلوِ گریه خود را بگیرد». درست معلوم نیست چه ارتباط لغوی و ریشهای میان این دو معنا هست. آیا بغض در گلو واکنشِ احساسی ـعاطفیِ ما در برابر کینهتوزی و عداوت دشمن است، یا احساس کینه و دشمنیِ ما به او، بر اثرِ احساس عدم توازن قوا، و نابرابری...
همراه با قدردانی از توجه دوستان و علاقمندان به متنی که دیشب در این سایت منتشر شد، با عنوان ترجمهی فوران زن زندگی آزادی، از همه خواهش میکنم نسخهی پیدیاف جدید را، که از خطاهای تایپی ویراسته شده جایگرین نسخهی قبلی کنند، و در صورت امکان این موضوع را به خوانندگان دیگر نیز اطلاع دهند. متشکرم.