نام بعضی نفرات، رزقِ روحم شده است، وقت هر دلتنگی، سويشان دارم دست، جرئتم می‌بخشد، روشنم می‌دارد. میل به اشتراک و تقسیمِ شیفتگی‌ها که همیشه برای من انگیزه‌ی نوشتن و ترجمه بوده حالا مشوقِ من در ایجاد این وب‌سایت شده است. تا از نفراتی که رزقِ روح من شده‌اند بگویم. اگر سرنوشت‌ها و تقویم‌های مقّدر و جبریِ انسان را تاکنون بت‌هایی رقم زده‌اند که حاکم بر زنده‌مانیِ او بوده‌اند، سرنوشت و تقویمِ خودخواسته و خودساخته‌ی انسان را اما زندگانیِ واقعی او رقم می‌زند. از سویی، زنده‌مانی و بقا، جبرِ مقدر، توالیِ مکانیکی و کمّی ِ واحدهای زمانی در افقی از تکرارِ و سپری‌شدنِ یک‌نواخت. از سویی دیگر، توزیع و تبدیلِ این آحادِ زمانی به لحظه‌های کیفی و آفریدنِ موقعیت‌ها در زندگی روزمره. تبدیل‌سرشتِ تقدیرِ تحمیلی و زمانِ ازخودبیگانه به سرنوشت و زمانِ خودآفریده، به کودکیِ زمان یا زمانِ کودکی. بازی کردن با زمان، بازی کردنِ زندگی. اما این زمان‌مندیِ انسان درعین‌حال به مکان‌مندیِ او آمیخته است. مجموع این دو بُعد چیزی را رقم می‌زند که من آن را «دهکده»ی ذهنیتِ خود می‌نامم. این وب‌سایت بازتابی از حال‌وهوای این دهکده و «هم‌ولایتی»های اندیشگیِ من است.

آخرین مطالب

ماده‌ی ۱۰ ب ۲: همه‌ی موجوداتِ انسانی حق دارند بر پایه‌ی احساسِ نزدیکی‌هایشان گروه تشکیل دهند

۱- خانواده‌ی باز و چندهسته‌یی خانواده‌ی پدرسالار، یک‌‌لَخت، اقتدارآمیز و بسته را که قرن‌ها آماجِ نفرت و خمیرمایه‌ی خوارداشتِ خویش و دیگران بوده است لغو می‌کند. توجهِ مهرآمیزش به امیال و آگاهی از آن‌ها آموزش‌گرِ بازیِ هم‌دلی‌ها و بیزاری‌هاست، که این خود زمینه‌ی بس مساعدی است برای کاربستِ آزادی‌ها، امتناع از قربانی‌گری، و در پروایِ هم‌آهنگی [هارمونی] به سر بردن.

ماده‌ی ۱۰ ب ۱: هر موجودِ انسانی حقِ پیوند و اتحاد با هم‌نوعانِ خود دارد

۱- تنها افرادی که خواهانِ آفریدنِ سرنوشتِ خویش اند می‌توانند بنیان‌گذارِ جامعه‌یی هم‌بسته باشند، رؤیای دیرینه‌ی برادری را تحقق بخشند، و تعارض‌های دوشاخه‌یی چون استثمارکننده و استثمارشونده، منافعِ خصوصی و عمومی، خودخواهی و دگرخواهی، گردن‌کشی و سرسپاری رمه‌وار را به گذشته‌یی سپری‌شده دور بریزند.

ماده‌ی ۱۰ الف ۳ : هر موجود انسانی حقِ اصالت دارد

۱- هیچ‌چیز به اندازه‌ی راست‌ و واقعی‌بودنِ بی‌اماواگر، خود را روراست‌شناختن و در تاریکی و روشنیِ امیال بازشناختن، لذتِ دوست‌داشتنِ خود را فراهم نمی‌کند. چنین لذتی با آن‌چه مدعیِ بیان‌کردن‌اش به شیوه‌ی نمایشی است ناسازگار است. لذتِ دوست‌داشتنِ خود، انسان را از خودستایی می‌رهاند و بنابراین باعثِ رهایی از خوارداشتِ خود و تنفر از خود نیز می‌شود، یعنی از گرایشی که همواره دیر یا زود موجب خوارداشتِ...

ماده‌ی ۱۰ پ : هر موجودِ انسانی حقِ پیوند و اتحاد با طبیعت را دارد

۱‐ پیوند و اتحاد [آلیانس] میانِ طبیعت و موجودِ انسانی، که خود برآمده از طبیعت است، نشان‌گرِ پایانِ نظامِ اقتصادی‌یی است که بر بهره‌کشی توأمانِ هر دو بنیان یافته است. این پیوند، پس از هزاره‌ها، از نو با رابطه‌ی همزیانه‌ی انسان و زمین گره می‌خورد. نوعی از اقتصادِ برچینی [چیدن بار و بر گیاهان] را بازمی‌گشاید که در اصلِ خود همانندِ اقتصادی است که تمدن‌های پیش از انقلابِ زراعی به کار می‌بردند، اما...

اعلامیه‌ی حقوق: ادامه ماده‌ی ۱۰: حق پیوند با خویشتن و آگاهی از یکتایی ِ خویش

ماده‌ی ۱۰ الف ۱
هر موجودِ انسانی حق دارد در اتحاد و پیوند با خویش باشد
۱- هرکس حق دارد آگاهی از خویش را، در وحدت با تن و بیانِ ذهنیِ آن، بیدار سازد و رُشد دهد و آن هوشمندیِ حسی‌ را کشف کند که با یکتاییِ تجربه‌ی زیسته شکل می‌گیرد و به درک و دریافت موادِ فیزیولوژیکی و عاطفی‌یی می‌پردازد که سرآغازِ ساخته‌شدنِ سرنوشت است.

باز هم مشکلِ ترجمه

  در حال ترجمه‌ی مقاله‌ای هستم از بنژامن پره، به نام «شورش‌گر در تعطیلات آخر هفته» که نقدی است بر دیدگاه‌های آلبر کامو در کتاب انسانِ شورش‌گر. برای آوردن نقل قول‌هایی از این کتاب به سراغ ترجمه‌ی فارسیِ آن «انسانِ طاغی» رفتم، ولی با دیدن خطاهای آن از خیرش گذشتم. بعد، ضمن جست‌وجو در باره‌ی کاربردِ واژه‌ی « لیبرتر» در متن‌های فارسی، یافتن چند ترجمه‌ی فارسی ذوق‌زده‌ام کرد. چندین مقاله‌ از...

تجاوز به بچه‌های پاپتیِ آفریقا

خبرِ تعرض و تجاوز جنسیِ نظامیانِ فرانسوی به بچه‌های پاپتیِ آفریقایی، همچون همه‌ی اخبارِ زیاده انسانی دیگر، چندی روی امواجِ بی‌بی‌سی‌ها و باباسی‌ها تاب خواهد خورد، تجاوزگران متعلق به بربریت‌های رقیب چندی یکدیگر را افشا و لاپوشانی خواهند کرد، ابراز انزجازهای بشردوستانه غبغب‌های آویزان و بزک‌شده‌ی قدرت‌مدران، اومانیست‌ها، ترقی‌خواهان، جمهوری‌خواهان،دموکرات‌های غیرتی را خواهد جنباند، و سپس به قعرِ...

سنگ محکِ گم‌شده

 
این پرسش ساده که چرا و از چه زمانی به جای خوش‌بختی، سعادت، کام‌یابی، به‌روزی و مترادفاتِ این مفهوم، بدبختی، نکبت، تلخ‌کامی و تیره‌روزی و دیگر مترادفاتش بر زندگی بشر مستولی شده، انگار دیگر جز در ذهنِ کودکان نقش نمی‌بندد.
تصور کنیم موجودی از سیاره‌ای دیگر به وضعِ بشر در طول ده هزار سال گذشته نگریسته باشد، آیا حیرت‌زده نمی‌شود از استمرار رنجی که انسان از آن نالان است؟

اعلامیه‌ی حقوق، ماده‌ی ۱۰ :حق‌ِ کام‌یابی از خویش، از دیگران و از جهان

ماده‌ی ۱۰ هر موجود انسانی حق‌ِ کام‌یابی از خویش، از دیگران و از جهان دارد ۱- مزیت و ارجحیت بخشیدن به تمتع از خویش، از دیگران و از جهان، مفیدترین شیوه برای الغای هر شکل از مالکیت است. تفسیر اجازه‌ی تصاحب و تملک بر موجودات و چیزها هرگونه رابطه‌ی فردی و اجتماعیِ مبتنی ‌بر لذتِ بی‌قیدوشرط را ممنوع می‌سازد. مالکیت، چه خصوصی باشد و چه عمومی، ایجاب‌گرِ ممنوعیت و تخطی‌کردن از آن، مسدودیت و طردسازی، و...

بایگانی

برچسب‌ها