دستهترجمه‌خانه ــ گوناگون

جغد و آینه

  چندی پیش در سفری به بلژیک در نزدیکی‌های شهرِ بروژ به پیش‌نهادِ رائول ونه‌گم همراه با چند نفر از دوستان سری به شهرِ کوچک Damme ( دامه به تلفظ فلامان و دام به تلفظ فرانسوی) زدیم. رائول از من پرسید آیا کتابِ افسانه‌ی اولن اشپیگل به فارسی ترجمه شده است. گفتم که نمی‌دانم و آن را نخوانده‌ام. گفت حیف است چنین کتاب خوب و مهمی به فارسی ترجمه نشود. بعد، از نویسنده‌‌ی این کتاب شارل دوکوستر Charles De...

زبان، آگاهی، سبک، ترجمه؛ بخش اول : مقدمات

  در باره‌ی نثر و سبکِ نوشتارِ سیتواسیونیست‌ها ( به‌خصوص گی دوبور، رائول ونه‌گم و مصطفی خیاطی) در زبان فرانسوی، گاهی به اشاره گفته‌ام که صلابت و غرابتِ خاصِ این متن‌ها خواندن‌شان را برای خواننده‌ی فرانسوی‌زبان نیز نامأنوس و ناآسان می‌سازد. بسیاری از سطرها، عبارات و پاراگراف‌ها مستلزم درنگ کردن و چندبار خواندن است. بنابراین طبیعی است که برگردانِ فارسی‌شان نیز، تا آن‌جا که امکانات نثرِ کنونی...

برخه و برخی

در یکی از زیرنویس‌های ترجمه‌ی جامعه‌ی نمایش نوشته بودم:
« در این متن واژه‌ها از منطقِ اشتقاقِ ساختارمندی پیروی می‌کنند که همگونیِ شکیلی به کاربردِ مشتقاتِ فعلی می‌بخشد. این امکان را زبانِ کنونیِ فارسی به ما نمی‌دهد.

گداری در میان ترجمه

با خواندن پانزدهمین بند از پیش‌پاافتاده‌های بنیادی، نیمی از این متن را، که شامل سی بند است، خوانده‌اید. گمان می‌کنم بی‌فایده نباشد در میانه‌ی این رود خروشان به خوانندگانِ این متن راه‌نشانه‌هایی پیش‌نهاد کنم، نکته‌هایی که شاید بتوانند همچون جاپاهایی محکمْ کارکردِ گداری را داشته باشند بر این سیاله‌ی سرکشی که بی‌دقت و بی‌گدار نمی‌توان به ژرفا و گستره‌اش پی برد.

مشقتِ مشتق

یک زیرنویسِ پیشاپیش هنگام ویراستن ترجمه‌ام از متن «پیش‌پاافتاده‌های بنیادی»، در بند ۵ باز به آن مانع همیشگی برمی‌خورم در انتقال سامانه‌ی اشتقاقیِ واژگانی و نحو و نثر از زبانِ مبداء به زبان مقصد. در این بند، رائول ونه‌گم، به نقد و تحلیلِ تاریخیِ مفاهیمِ propriété مالکیت، مِلک؛ appropriation تملّک؛ possédant صاحب؛ possession تصاحب، پرداخته است، و واژه‌ی non-possédant ( تحت‌الفظی: ناصاحب، کسی که...

مصائب ترجمه

در ماه نوامبر ۲۰۱۲، کالج مترجمان ادبی در شهر آرل فرانسه، همراه با برگزاری همایش سالانه‌ی خود تحت عنوان « نشست‌های ترجمه» بخشی را هم به موضوع ترجمه‌ی « جامعه‌ی نمایش » اثر گی دوبور اختصاص داد. سرپرستی و سازمان‌دهی این بخش برعهده‌ی پاتریک مارکولینی بود که من او را به‌خاطر پژوهش بسیار ارزنده‌اش در باره‌ی جنبش سیتواسیونیستی می‌شناختم.

طرح تشکیل گروه ترجمه ـ پی‌گیری ۱.

  روی این نقشه‌‎ی جهان گی دوبور نویسندگان موردعلاقه‎اش را نام برده است. « ـ تو چیزی با خود نمی‌آوری. ـ چرا می‌آورم، دست‌های خالی‌ام را.» لویی اسکوتنر با سپاس از همه‌ی دوستانی که با نظر تأییدآمیز از این طرح استقبال کردند، ارزیابی اولیه‌ی خودم را از پاسخ‌های دریافت‌شده با شما در میان می‌گذارم. از حدود صد نفری که تا کنون این طرح را خوانده‌اند، همگی، به تلویح یا به تصریح، با چشم‌انداز آن موافق و...

پیش‌نهادی برای ایجاد گروهِ ترجمه

  گاهی به اشاره گفته‌ام که یکی از معیارهای تشخیص وضعیت و کیفیتِ نقدِ نظری در حوزه‌ی فارسی‌زبان، مقایسه‌ی حجمِ متورمِ بعضی از اسامی و آثارشان در کنار غیاب و جای خالی نام‌ها و اندیشه‌های دیگر است. برای مثال به تجربه‌ی خودم در ترجمه و معرفی ابعادی از نقد رادیکال، یعنی جنبش سیتواسیونیست‌ها، اشاره کرده‌ام که چه‌گونه تقریباً سه دهه تلاش لازم بوده تا چنین نقد و نگرشی اندک‌اندک از حصار موانع...

جمعه، زیر چتر لوتره‌آمون

صبح، همین‌که پلک‌هایم بی‌اختیار باز شدند تا بیداری را به آرامی احساس کنم، و از دنیای رازآمیز خیال‌ها و رؤیاهای شبانه به سوی واقعیتِ روز پل بزنم، مثل اغلب صبح‌ها، می‌دانستم که برای بیرون آمدن از دنیای درون و رفتن به زیر بارانِ « اخبار» ناگوار ِ روز باز باید چترم را بازکنم. ستیز میان اصلِ لذت و دل‌خواست‌های درون‌جوش و اصلِ تحمیلی و برون‌زادِ واقعیت، ستیز میان ممکناتِ بی‌کرانِ کودکی و ناممکناتی است...

بایگانی

برچسب‌ها