هموگانِ زندگی‌خواهی

اصطلاحِ «رشته‌ی تحریر» همیشه برای من معنایی جذاب و معمایی داشته است. نخست به این دلیل که در اندیشیدن، گفتن و نوشتن همیشه با درهم‌تنیدگی و کثرت موضوع‌ها و بازآوایی‌شان در ذهنم مواجه‌ام و در عین‌حال پیمانه و میزانِ زمان و زبان ( یا همان حوصله، به معانیِ صبر و مجال، ذوق و آمادگی، ظرفیت، و نیز چینه‌دانِ پرنده!) مرا بیشتر به تخلیص و تلخیص وامی‌دارد تا به تفصیل. سپس این‌که واژه‌ی تحریر نیز چندین معنا دارد: نوشتن، کش‌دادن و غلتاندنِ صوت (تصنیف و چهچه)، و نیز آزاد‌کردن!

رشته‌ی تحریر، آن نخ و  بافتِ ارتباط و پیوندِ معانی و موضوع‌های گفتنی، خود در بافتارِ لحظه‌ی ارتباط با مخاطب (واقعی و خیالی، و نخست ذهنیتِ گوینده به‌مثابه مخاطبِ خویش) شکل می‌گیرد، یعنی بسته به نحوه‌ی این ارتباط، به قول نیچه به “سَبک” یا نحو و نثر او تبدیل می‌شود. ضرورتِ وجودِ این رشته توأم با کثرتِ موضوع‌های آویخته و آمیخته به آن، گاه مرا به تحریرِ بی رشته کشانده است، برای آزاد‌کردنِ حرف…

در اولین هفته‌ی اعتدال یا هموگانِ بهاری به سر می‌بریم. اخترشناسان می‌گویند که این شب‌ها پنج سیاره‌ی عطارد، مشتری، زهره، اورانوس و مریخ در نزدیکی ماه و در یک راستا قرار می‌گیرند. این نوع هم‌سویی زمانی اتفاق می‌‌افتد که مدار سیارات آن‌‌ها را از منظر زمین در یک سمت خورشید قرار دهد.

با چنین خبری، اندوه‌گینانه به یاد محمد حیدری ملایری می‌افتم و خبر باورنکردنی درگذشتِ نامنتظره‌ی او. این اخترفیزیک‌شناس ایرانی به‌ویژه به‌خاطر شیفتگی‌اش به زبان و لغت‌شناسی فارسی و آفرینندگی‌اش در این میدان، جایگاه برجسته‌ای در فعالیت من در عرصه‌ی ترجمه داشته و دارد. هرچند به همان‌اندازه که رویکرد او در پرسمان زبان فارسی و ضرورت بازاندیشیِ واژه‌سازی برایم دوست‌داشتنی و ستودنی بوده و هست، رویکردِ او به علم و مسائل سیاسی ـ اجتماعی، و فقدان نگاه نقادانه به واقعیت حاکم بر جهان، برایم قابل‌نقد است.
یادش گرامی باد. در آینده باز در باره‌ی کارها و شیوه‌ی خلاقانه‌ی او در عرصه‌ی واژه‌سازی خواهم نوشت.

باری نوواژه‌ی “هموگان” به عنوانی معادلی برای équinox از واژه‌های پیش‌نهادی اوست. واژه‌ی اکینوکس، از ریشه‌ی لاتین میانه equinoxium ، لفظ به لفظ به معنی «برابرشب” و یعنی “برابری شب و روز” است. هموگان نیز مرکب از “هموگ” معادلی برای  equal به معنی برابر، و پسوند “آن” که بر زمان و مکان دلالت دارد.

به هرحال، این چرخش اختران را چه اعتدال و چه هموگ بهاری بنامیم، تقارن فوران جنبش زن زندگی آزادی در ایران، و بازفورانِ جنبش زندگی‌خواهی در فرانسه، پدیده‌ای است که توفانی از معانی و معناسازی در ذهن کسانی چون من برمی‌انگیزد.

طی چندین ماه اخیر، ترجمه و تفسیرم را از سرتافتگیِ اجتماعی و جنبشِ ستم‌ستیزی در ایران تا جایی که توانسته‌ام مطرح کرده‌ام. در باره‌ی سرتافتگی و مبارزه‌ی اجتماعی در فرانسه که از سه ماه پیش علیه طرح جدید قانون بازنشستگی از نو آغاز شد، تحلیل و ارزیابیِ من از علل و ریشه‌های آن در کلیتِ خود در همان چشم‌اندازی قرار می‌گیرد که پیش‌تر در باره‌ی جنبش جلیقه‌زردها در این سایت منتشر کردم. و از همان دوران پیش از به قدرت رسیدن ماکرون در باره‌ی این سرباز جذب در ولایت سرمایه، در مقاله‌ی خاراشکن، نکته‌هایی نوشتم.
مبارزات اجتماعی کنونی در فرانسه چنان ابعادی یافته و از امکان چنان چشم‌اندازِ بنیان‌برافکنی برخوردار است، که بی‌شک بزودی باز درباره‌اش مطالبی منتشر خواهم کرد. اما در این جا مایلم به طرح موضوعی بپردازم که از دیدگاه من حاوی جهات و معانی تعیین‌کننده‌ای در خوانش ما از همزمانی و تقارن دو جنبش اجتماعی در ایران و فرانسه و رویکردمان به این دو جنبش است.

اگر هنگام جنبش جلیقه‌زردها در فرانسه، کسانی از چپ‌گراها، راست‌گراها و اصلاح‌طلب‌های ایرانی، هر یک بنا بر ایده‌ها و ایدئولوژیِ خود، در تمسخر، تحقیر و ضدیت با این جنبش موضع گرفتند، حال پس از دگردیسی‌های برآمده از جنبش زن زندگی آزادی، طیف راست موسوم به اپوزیسیون سلطنت‌طلب و خواهان تغییر رژیم سیاسی به کمک غرب، و به‌طور کلی نیروهای سیاسی‌یی که “دموکراسی سکولار”، یعنی دموکراسی سوپرمارکتی و مافیایی غرب را یگانه‌ بدیل و الگوی ممکن برای آینده‌ی ایران می‌دانند، در واکنش ناگزیر به جنبش اجتماعیِ فرانسه علیه دولت ماکرون و سیاست‌های ضدمردمی‌اش، آشکارا به موضع‌گیری‌هایی فاشیستی روآورده‌اند. اطلاق چنین صفتی را نباید یک توصیف استعاری پنداشت. در میان سلطنت‌طلب یا مشروطه‌خواهان امروزه‌ی ایرانی هستند کسانی که هیتلر و نازیسم را همچون عامل پیشرفت آلمان می‌ستایند. ایرانیان مدافعِ نئونازیسم در سایت‌های اینترنتی پرشماری خواهان احیا و تداوم ایده‌ئولوژیِ نازیستیِ حزب‌هایی چون سومکا و ایده‌ئولوگِ آن داوود منشی‌زاده هستند. اما چنین مواضع و فعالیت‌هایی فقط جنبه‌ی کاریکاتوری ماجراست. آن‌چه به مراتب وخیم‌تر و فاجعه‌بارتر است این است که ایرانیانی از فعالان  حقوق‌بشر، از انتلکتوئل‌ها، هنرمندان و روشنفکرانِ سلبریتی، منتقدان و مخالفان استبداد دینی در ایران، چنان دلشیفته‌ی حکومت فرانسه، این «مهد حقوق بشر» هستند و کسانی‌شان به رأی دادن‌ به انتخاب ماکرون به عنوان رئیس جمهور به خود می‌بالند، که در برابر خشونت و سرکوب سبعانه‌ای که از سوی پلیس و قوای انتظامی فرانسه علیه تظاهرکنندگان و اعتصاب‌کنندگان اعمال می‌شود یا خفقان گرفته‌اند یا آن را با بی‌شرمی و بی‌شرفی تمام، در مقایسه با خشونت دولتی در ایران ناچیز و قابل‌توجیه می‌شمرند!

این واکنش و رفتار بیمارگونه، مرض‌نشانه‌ای از یک آسیب‌دیدگی دیرینه در عرصه‌ی انتلکتوئلی یا اندیشه‌ورزی ایرانی است. یکی از ریشه‌ای‌ترین مفاهیم برای تشخیص، نقد و درمان این مرضِ روانی و اجتماعی، مفهوم شعور کاذب یا آگاهی دروغین، بنا به رویکردِ ژوزف گابل است.
به این موضوع در بخش بعدی این مقاله خواهم پرداخت.

3 دیدگاه

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

  • پیش آ بهار شادی تو اصل فصلهایی
    تا فصلها بسوزد جمله بهار مانَد

  • سلام آقای صفدری عزیز
    نوشته‌‌های بهاریِ اخیرتان فضای ذهنی آدم را عطرآگین می‌کند. سپاس.
    نوشتن از همزمانی جنبش‌های اجتماعی ایران و فرانسه که از جهاتی -به‌ویژه از جهت ولایت جهانیِ سرمایه-دارای سرشت مشترک نیز هستند، درست زمانی که رسانه‌های فارسی زبان هر شکل از مقایسه‌ یا مشترکات آن دو را دور از ذهن جلوه می‌دهند و حتی به‌واسطه‌ی منطق طرد و سرکوب، نمودهای خشم جوانان فرانسه را وقیحانه به “عده‌ای قلیل و خشونت‌طلب” منتسب می‌کنند، بسیار ضروری و بجا بود. مشتاقانه منتظر بخش‌ بعدی هستم.
    مواردی برای اصلاح به چشمم آمد:
    – لفظ به لفظ
    – نئونازیسم

    • حسین عزیز، سپاس‌گزارم از واکنش و مشارکت همدلانه‌ی شما. بله، در چنین فضایی است که «خبرنگار» و «کارشناس» رسانه‌ی فارسی‌زبان ما، با ذهنِ بیمار خود، «مسلمانان افراطی و فرصت‌طلبان چپ» را هم به آن « عده‌ی قلیل و خشونت‌طلب» می‌افزاید، و فاشیست‌مابانه سرکوب و خشونت از سوی «پلیس ضد‌شورش» را امری عادی در دموکراسی می‌داند.
      بله حتماً نوشتن در این باره، و ریشه‌ی این پدیده، آگاهی کاذب، را پی می‌گیرم.
      ممنون از لطف ‌تان در ویراستاری، آن دو اشتباه تایپی را تصحیح کردم.

بایگانی

برچسب‌ها