دستهجنبش ژینایی زن زندگی آزادی

انقلاب انسانی در روزگار داعشیعه

الف- مگر می‌شود  این روزها حرفی زد و بغضِ حرف را حس نکرد. بغض را لغت‌نامه‌ها هم متضاد با حُب، مترداف کینه و دشمنی معنی کرده‌اند، و هم «حالتی از گلو که شخص جلوِ گریه خود را بگیرد». درست معلوم نیست چه ارتباط لغوی و ریشه‌ای میان این دو معنا هست. آیا بغض در گلو واکنشِ احساسی ـ‌عاطفیِ ما در برابر کینه‌توزی و عداوت دشمن است، یا احساس کینه‌ و دشمنیِ ما به او، بر اثرِ احساس عدم توازن قوا، و نابرابری...

جایگزینی نسخه‌ی پی‌دی‌اف پیشین

همراه با قدردانی از توجه دوستان و علاقمندان به متنی که دیشب در این سایت منتشر شد، با عنوان ترجمه‌ی فوران زن زندگی آزادی، از همه خواهش می‌کنم نسخه‌ی پی‌دی‌اف جدید را، که از خطاهای تایپی ویراسته شده جایگرین نسخه‌ی قبلی کنند، و در صورت امکان این موضوع را به خوانندگان دیگر نیز اطلاع دهند. متشکرم.

ترجمه‌‌ای از فَوَرانِ زن زندگی آزادی

الف ــ آن روز که از مرگ یدالله رؤیایی باخبر شدم مثل همه‌ی دوستداران‌اش تکان خوردم و حسرت، و سیاله‌ی خاطراتِ دیدارها وجودم را فراگرفت. چند سال پیش طی یکی از آخرین تماس‌هامان موضوع یکی از ترجمه‌های قدیمی او از مالارمه را مطرح کرده بودم، و با ارائه‌ی نادقیق بودنِ آن ترجمه، ترجمه‌ی دیگری از خودم از همان شعر را در اختیارش گذاشتم. با خوش‌رویی همیشگی‌اش گفت، اوه، من اصلاً دقت تو را نداشته‌ام. به این فکر...

بایگانی

برچسب‌ها