نام بعضی نفرات، رزقِ روحم شده است، وقت هر دلتنگی، سويشان دارم دست، جرئتم می‌بخشد، روشنم می‌دارد. میل به اشتراک و تقسیمِ شیفتگی‌ها که همیشه برای من انگیزه‌ی نوشتن و ترجمه بوده حالا مشوقِ من در ایجاد این وب‌سایت شده است. تا از نفراتی که رزقِ روح من شده‌اند بگویم. اگر سرنوشت‌ها و تقویم‌های مقّدر و جبریِ انسان را تاکنون بت‌هایی رقم زده‌اند که حاکم بر زنده‌مانیِ او بوده‌اند، سرنوشت و تقویمِ خودخواسته و خودساخته‌ی انسان را اما زندگانیِ واقعی او رقم می‌زند. از سویی، زنده‌مانی و بقا، جبرِ مقدر، توالیِ مکانیکی و کمّی ِ واحدهای زمانی در افقی از تکرارِ و سپری‌شدنِ یک‌نواخت. از سویی دیگر، توزیع و تبدیلِ این آحادِ زمانی به لحظه‌های کیفی و آفریدنِ موقعیت‌ها در زندگی روزمره. تبدیل‌سرشتِ تقدیرِ تحمیلی و زمانِ ازخودبیگانه به سرنوشت و زمانِ خودآفریده، به کودکیِ زمان یا زمانِ کودکی. بازی کردن با زمان، بازی کردنِ زندگی. اما این زمان‌مندیِ انسان درعین‌حال به مکان‌مندیِ او آمیخته است. مجموع این دو بُعد چیزی را رقم می‌زند که من آن را «دهکده»ی ذهنیتِ خود می‌نامم. این وب‌سایت بازتابی از حال‌وهوای این دهکده و «هم‌ولایتی»های اندیشگیِ من است.

آخرین مطالب

پیش‌پاافتاده‌های بنیادی،بند ۱۷

آن‌چه ما مدعی‌ هستیم در انحصارِ خود داریم نه هوشمندی و فراست بلکه کاربردِ آن است. موضع‌گیری ما راه‌بُردی است، ما در مرکزِ هر گونه ستیزه‌ای قرار داریم. توانِ ضربتیِ ما امرِکیفی است. اگر کسی این نشریه را به این دلیل که سخت عصبانی‌‌اش کرده به فاضلاب بیندازد، این عمل‌اش بسیار بارورتر است تا این‌‌که نشریه را بخواند، آن‌را نصفه‌نیمه بفهمد و از ما رساله‌ای تفصیلی بخواهد که به یاریِ آن بتواند به خودش...

بدون ما!

در ۱۶ نوامبر ۲۰۱۵ ، ژرژ دَلمانی، نماینده‌ی فدرالِ بلژیک در مصاحبه‌ای با رادیو فرانس کولتور از جمله می‌گوید:
« از وجودِ نوعی تسامح در محله‌ی مولن‌بِک در بروکسل صحبت به میان آمده است. بله به‌یقین چنین تسامحی وجود داشته است. اما از تسامح دولتی که از سال‌های ۱۹۷۰ در بلژیک در قبالِ عربستان سعودی وجود داشته کمتر سخن به میان آمده است.

مقاله‌ای از روزنامه‌ی لوموند: ما بهای نسنجیدگی‌های سیاستِ فرانسه در خاورمیانه را می‌پردازیم

واقع‌بین باشیم و خواهانِ ناممکن، این شعاری بود که اوتوپیست‌های ماه مهِ ۱۹۶۸ در خیابان‌های پاریس سرمی‌دادند. واقع‌بین بودن امروزه در این است که از زمام‌دارانِ حکومت بخواهیم به ریشه‌های این شّر و بلا بپردازند، شر و بلایی که در ۱۳ نوامبر جان دست‌کم ۱۲۹ نفر را در پایتختِ فرانسه گرفت.

بخشی از سیاره‌‌ی بیمار،

باز هم مرگ و ترور. و این جریان مرگبار همچنان ادامه خواهد یافت تا زمانی که جامعه بتواند به ریشه‌ی مسائل بپردازد، یعنی به انسان. اگر تا آن‌هنگام سرمایه، قدرت و بلایای آن جامعه‌ای باقی بگذارد.
با رویداد خونین ماه ژانویه در پاریس، مطلبی منتشر کردم با عنوان « تروریست‌ها زاده‌ی ترور حاکم بر جهان اند ». این سخن را ناگزیر باید همچنان تکرار کنم.

خبر انتشار کتاب

  از هنگامی که، در اواسط زمستان پارسال، در باره‌ی تدارکِ انتشار کتاب جدیدی در نقد پست‌مدرنیسم اطلاع دادم، پیام‌هایی از سوی علاقمندان دریافت می‌کنم که جویای خبر در این باره اند. خوشحال‌ام که اکنون می‌توانم قطعی‌شدن برنامه‌ی انتشار این کتاب توسط نشر کلاغ در تهران، را به اطلاع خوانندگان برسانم. کتاب شامل ترجمه‌ی متن‌هایی است که فهرست آن‌ها از این قرار است: به عنوان پیش‌گفتار بهروز صفدری تئوریِ...

همبستگی بدون مرز

تأملی درباره‌ی پذیرشِ مهاجران Solidarité sans frontière Réflexion sur l’accueil des migrants موضوعی که با آن مواجه‌ایم از راه رسیدنِ انبوه‌وار مردمانی است که از چنگال عفریتِ روزمره‌ی جنگ و منازعاتِ مافیایی  که ژئوپولیتیکِ شرکت‌های چندملیتی عاملِ نگهدارنده‌ی آن در همه‌جاست می‌گریزند. پدیده‌ی امواجِ مهاجرت به‌واقع بخشی از سیاستِ آشفتگی‌ و هرج‌ومرجی است که بر اثر الزاماتِ سرمایه‌داریِ...

پیش‌پاافتاده‌های بنیادی،بند ۱۶

روابطِ انسانی که درگذشته در استعلای ربّانی ( به عبارت دیگر: در تمامیتی با کلاهِ مقدسات بر سر) حل‌شده بودند همین‌که امرِ مقدسْ نقشِ کاتالیزوری خود را از دست داد ته‌نشین ‌گشته و به رسوباتی سفت تبدیل شدند. مادیتِ این روابط آشکار گردید و، در حالی که قوانینِ دمدمی‌مزاجِ اقتصاد جانشینِ مشیتِ خدایی می‌شد، از زیرِ قدرتِ خدایان قدرتِ آدمیان هویدا ‌گشت.

برخه و برخی

در یکی از زیرنویس‌های ترجمه‌ی جامعه‌ی نمایش نوشته بودم:
« در این متن واژه‌ها از منطقِ اشتقاقِ ساختارمندی پیروی می‌کنند که همگونیِ شکیلی به کاربردِ مشتقاتِ فعلی می‌بخشد. این امکان را زبانِ کنونیِ فارسی به ما نمی‌دهد.

از جدایی تا نمایش، گی دوبور و ازخودبیگانگیِ اجتماعی

بخشی از نوشته‌ی پی‌یرـ یولیس بَرانک در کتابِ In Situs مفهومِ « نمایش » نقطه‌ی کانونیِ تئوریِ انتقادی سیتواسیونیست‌ها است، مفهومی که توسط گی دوبور کشف شد اما اعضای مختلفِ IS [ انترناسیونال سیتواسیونیست]، از آغاز و تا امروزه توسط رائول ونه‌گم[۱]، آن را به کار برده‌اند. درکِ این مفهوم با بسیاری خلط‌معناها و برداشت‌های غلط، از همان دوره‌ی گی دوبور، مواجه شد. جامعه‌ی نمایش، که در ۱۹۶۷ انتشار یافت،...

بایگانی

برچسب‌ها