نام بعضی نفرات، رزقِ روحم شده است، وقت هر دلتنگی، سويشان دارم دست، جرئتم می‌بخشد، روشنم می‌دارد. میل به اشتراک و تقسیمِ شیفتگی‌ها که همیشه برای من انگیزه‌ی نوشتن و ترجمه بوده حالا مشوقِ من در ایجاد این وب‌سایت شده است. تا از نفراتی که رزقِ روح من شده‌اند بگویم. اگر سرنوشت‌ها و تقویم‌های مقّدر و جبریِ انسان را تاکنون بت‌هایی رقم زده‌اند که حاکم بر زنده‌مانیِ او بوده‌اند، سرنوشت و تقویمِ خودخواسته و خودساخته‌ی انسان را اما زندگانیِ واقعی او رقم می‌زند. از سویی، زنده‌مانی و بقا، جبرِ مقدر، توالیِ مکانیکی و کمّی ِ واحدهای زمانی در افقی از تکرارِ و سپری‌شدنِ یک‌نواخت. از سویی دیگر، توزیع و تبدیلِ این آحادِ زمانی به لحظه‌های کیفی و آفریدنِ موقعیت‌ها در زندگی روزمره. تبدیل‌سرشتِ تقدیرِ تحمیلی و زمانِ ازخودبیگانه به سرنوشت و زمانِ خودآفریده، به کودکیِ زمان یا زمانِ کودکی. بازی کردن با زمان، بازی کردنِ زندگی. اما این زمان‌مندیِ انسان درعین‌حال به مکان‌مندیِ او آمیخته است. مجموع این دو بُعد چیزی را رقم می‌زند که من آن را «دهکده»ی ذهنیتِ خود می‌نامم. این وب‌سایت بازتابی از حال‌وهوای این دهکده و «هم‌ولایتی»های اندیشگیِ من است.

آخرین مطالب

جامعه‌ی خودمختار چه جامعه‌ای است؟ بخش ۲

کاستوریادیس، مردمان بومی و نسبیت‌گرایی فرهنگی نوشته‌ی کلودیو آلبرتانی دنباله‌ی بخش یکم: بحث همه‌ی نکته‌های یادشده گویای این موضوع‌اند که تدوینِ نظریِ گروهِ ماوس در محیط فکری‌یی انجام گرفته که در همسایگی و نزدیکی با محیطِ فکری کاستوریادیس بوده است. میانِ آن‌ها همدلیِ متقابل وجود داشته و اعضای گروه مدیون بودن‌شان به بنیان‌گذارِ سوسیالیسم یا بربریت را رک و راست پذیرفته‌اند[۱]. موضوع تنها بر سر نقدِ...

جامعه‌ی خودمختار چه جامعه‌ای است؟

متنی که قصد دارم ترجمه‌ی فارسی‌اش را از امروز، به تدریج و در چند بخش، به شما اهدا کنم از شمار متن‌هایی است که به نیاز من به « با یک تیر چند نشان زدن » پاسخ می‌دهد

رُزِ سیاه، برای وَردیس تزوریس

چند نکته‌ای که به بهتر فهمیدنِ این متن کمک می‌کند: بر بلندای تپه‌ای، با منظره‌ای هوش‌ربا مشرف به دریا، در شهرکانیا در جزیره کرت در یونان، ساختمانی هست به نام رُزا نِه‌را Rosa Nera [ رُزِ سیاه ] که از سیزده سال پیش تا کنون در اشغال فعالانِ لیبرتر و آنارشیست است. این بنای بزرگ قدیمی سابقاً در مالکیتِ قدرت‌ها و حاکمانِ مختلف بوده، و اکنون نیز مدرسه‌ی عالی پلی‌تکنیک شهر کانیا به لحاظِ اداری مدعیِ...

ترجمه به‌مثابه نقد و بحران، بخش دوم

Considération – observation – réflexion – méditation  – remarque – note هر مترجم فارسی‌زبانِ منصفی می‌تواند اذعان کند که هنگام مواجهه با واژه‌های بالا معادل‌های دقیق ، یکدست، رسا و روانی به ذهنش نمی‌رسد و به‌ناچار به معادل‌های موجود و متداول در لغت‌نامه‌ها یا ترجمه‌های دیگر رومی‌آورد. یعنی معادل‌ها و مترادف‌هایی چون تأمل، تعمق، مداقه، غور، تفکر، ملاحظه، مشاهده، نظر، توجه، دقت، تذکر یا...

ترجمه به‌مثابه نقد و بحران یا پَرژَن و پَرژَنه

اخیراً از خبر انتشار دو کتاب  در ایران بسیار خوشحال شدم. یکی فرهنگ ریشه‌شناختی فارسی، (در پنج جلد) از محمد حسن‌دوست، و دیگری تاریخ ترجمه در ایران، از دوران باستان تا پایان عصر قاجار، نوشته‌ی عبدالحسین آذرنگ. هرچند هنوز هیچ‌یک از این کتاب‌ها به دستم نرسیده و اطلاعاتم درباره‌ی آن‌ها محدود به گزارش‌ها و مصاحبه‌هاست، اما صرفِ فعلیتِ یافتن چنین مباحثی در عرصه‌ی کتاب و کتاب‌خوانی را نشانه‌ای نویدبخش از...

پیام به تحریریه‌ی رویدادهای معماری به مناسبت معرفی جنبش موقعیت‌سازان

برگرفته از سایت رویدادهای معماری  : اگر به این قائلیم که هر متن می‌تواند و باید آغازگر گفت‌وگویی باشد، چه بهتر است که این گفت‌وگو را رو به کسانی بیاغازیم که بر موضوع متن احاطه‌ی کامل دارند. بر همین اساس جستار «کنستانت؛ زدودن مرزهای معماری، سیاست و میل» را برای بهروز صفدری فرستادیم که سال‌ها و سال‌هاست بر موقعیت‌سازان متمرکز است و بدون شک پهنه‌ی این قلمرو را بیش از دیگران پیموده است. بهروز صفدری...

همدارگان سیاسیِ « همه‌ی یک‌‌ها »، میل به آزادی، میل به اُتوپی

دوستم مارک تومسن در وبلاگ خود مقاله‌ای از فِرِدی گومز را منتشر کرده است. این مقاله گزارشی است از کتابی در ۴۰۲ صفحه شامل مصاحبه‌های میگل ابنسور با میشل انودو که با عنوان همدارگان سیاسیِ « همه‌ی یک‌‌ها »، میل به آزادی، میل به اُتوپی در سال ۲۰۱۴ توسط انتشارت Les Belles Lettres در پاریس منتشر شده است.

خاراشکن

همیشه گل و گیاهانی را که به‌رغم شرایطِ نامساعد می‌رویند دوست داشته‌ام. چه آن‌ها که در اقلیم‌های کویری از پستانِ زمین خشک به جادوی مکِشی که خود رمزش را می‌دانند می‌نوشند و می‌بالند و چه آن‌ها که بر صخره‌ها و ریگزارها از لابلای مواد سفت‌وسخت می‌شکفند.

هنرهای دل‌ و اندرونی، بخش دوم

ــ شاهدِ گوش‌به‌زنگِ روندِ جوامع باش، اما در برابرِ یاوه‌بافی‌های سیاسی‌ها و سیاست‌ها ناشنوا بمان. اگر از لحاظِ احساسی به چپ گرایش داری همین‌ قدر که اندیشه‌ای برآمده از غریزه‌ی توست، ولو دیگران آن را اندیشه‌ای ارتجاعی بدانند، از بیانِ آن نترس. اما مراقب باش روندِ زنجیره‌وارِ این اندیشه تو را با خود نکشانَد، آن را به‌گونه‌ای که قوای دشمن انتظار دارد شرح و بسط نده.

بایگانی

برچسب‌ها