شعله‌ی دوزبانه؛ عشق و اروتیسم، نوشته‌ی اکتاویو پاز

نوشتنِ يک کتاب ازکی آغاز می‌‌‌شود ؟ چه مدت‌‌‌زمانی صرفِ نوشتنِ آن می‌گردد؟اين‌‌‌ها پرسش‌‌‌هایی به‌‌‌ظاهر ساده اما درواقع پيچيده‌‌‌اند. من اگر بخواهم فقط به ذکرِ وقايعِ بيرونی بسنده کنم بايد بگويم نوشتنِ اين اوراق را در اوايلِ مارسِ امسال آغاز و در اواخرِ آوريل به پايان رساندم يعنی در عرضِ دوماه. اما حقيقت اين است که آغازِ اين کتاب به دوره‌‌‌ی نوجوانیِ من برمی‌‌‌گردد. نخسين اشعار من اشعاری عاشقانه بود و ازآن‌‌‌پس نيز اين مضمون در شعروشاعریِ من دائماً پديدار است.حقيقتِ ديگر اين که من خواننده‌‌‌ی حريصِ تراژدی‌‌‌ها و کمدی‌‌‌ها، رمان‌‌‌ها و شعرهای عاشقانه بوده‌‌‌ام: از هزارويک شب گرفته تا رومئو و ژوليت يا راهبه‌‌‌ی پارم . خواندنِ اين کتاب‌‌‌ها افکارم را تغذيه کرده و تجاربم را روشن ساخته است. درسالِ 1960 حدودِ پنجاه صفحه درباره‌‌‌ی ساد نوشتم ، غرضم آن بود که حدومرزِ ميان ِسکسواليته(رابطه‌‌‌ی جنسی يا جنسيّت) حيوانی ، اروتيسمِ انسانی و قلمروِ محدودترِ عشق را تعيين کنم . از حاصلِ کار رضايتِ کامل نداشتم ولی چنين کوششی به من مجال داد تا دامنه‌‌‌ی اين مضمون را بهتر بسنجم. حوالی سالِ 1965 در هندوستان زندگی می‌‌‌کردم ؛ شب‌‌‌های آن‌‌‌جا مانندِ شب‌‌‌های توصيف‌‌‌شده در شعری که عشق‌‌‌های کريشنا و رادا را مي‌‌‌سرايد، آبی‌‌‌رنگ و برق‌‌‌‌‌‌آگين بود . عاشق شدم. آن‌‌‌گاه تصميم گرفتم درباره‌‌‌ی عشق کتابِ کوچکی بنويسم که برمبنای اتصالِ درونیِ سه قلمروِ يادشده_ سکس (جنس)، اروتيسم و عشق_ نوعی کندوکاو در احساسِ عاشقی باشد. مقداری يادداشت برداشتم. سپس به دليلِ وظايفِ عاجل مجبور شدم اجرای اين طرح را متوقف وبه آينده موکول کنم. نزديک به ده سال پس از ترکِ هندوستان در آمريکا پژوهشی در باره‌‌‌ی فُوريه نوشتم که درآن به ازسرگيریِ ايده‌‌‌هایی پرداختم که طرحِ اوليه‌‌‌شان را در يادداشت‌‌‌هايم ريخته بودم. بازهم مشغله‌‌‌ها و کارهای ديگری سرِراهم قرارگرفت. مدام از طرحم دورتر می‌‌‌شدم. نمی‌‌‌توانستم فراموش‌‌‌اش کنم ولی جرأتِ اقدام به آن را نيز درخود نمی‌ديدم.

برای خواندن متنِ کامل :

دریــافت فایـــل پی‌دی‌اف

افزودن دیدگاه

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

بایگانی

برچسب‌ها