دستهمارکس

مرگ همین جاست، همین جا باید پـرید

در بعضی از نوشته‌هایم از ژاک کَمَت Jacques Camatte  نام برده‌ام و به متن‌هایش ارجاع داده‌ام. آشنایی من با آثار او به اوایل دهه‌ی ۱۹۸۰ برمی‌گردد، زمانی که با چند تن از فعالان شاخه‌ی فرانسوی حزب کمونیست انترناسیونال PCI، برخاسته از آرای آمادئو بوردیگا، آشنا شدم. این ارتباط مقطعی بر پایه‌ی برخی نزدیکی‌های فکری و سیاسی میان ما زمینه‌ای شد تا من چند تا از متن‌های این جریان را برای انتشار در قالب...

صور اسرافیل و مارکسِ شیپورچی

  پیش از این در نوشته‌هایم از دوستی به نام پاتریک مارکولینی یاد کرده و از او متن‌هایی نیز ترجمه کرده‌ام ( به‌ویژه مقاله‌های « در شناختِ رادیکالیته» و « به‌سوی یله‌گردی از طریق روان‌جغرافیا». او که سرپرستی مجموعه‌ای به نام versus در انتشاراتِ L’échappée را برعهده دارد، پیوسته لطف می‌کند و از کتاب‌های منتشرشده‌شان برایم می‌فرستد. چهار کتابی که تازگی‌ها برایم فرستاده هرکدام ارزشی ویژه دارند و...

مارکس، تئوریسینِ آنارشیسم، بخش یکم

از سرسری‌خوانان بی‌زار ام. « نیچه، چ.گ.ز»   گاه و بی‌گاه در نوشته‌هایم اشاره کرده‌ام که من زیر پرچم هیچ ایسمی سینه نمی‌زنم، ایسم‌ها و ایده‌ئولوژی‌ها را ساختارهایی علیه آگاهی می‌دانم. می‌کوشم زنبوروار، با نگاهی مرکب به کثرتِ کشش‌ها، از گل‌وگیاهانی که مرا به سوی خود می‌کشند، در شان‌های ذهنیتِ خویش عسلی فراهم سازم، ره‌توشه‌ی لحظاتِ سفر زندگی‌ام. اما معنایی که برای کثرت قائل‌ام، با تکثیرِ...

بایگانی

برچسب‌ها