کاستوریادیس، مردمان بومی و نسبیتگرایی فرهنگی نوشتهی کلودیو آلبرتانی دنبالهی بخش یکم: بحث همهی نکتههای یادشده گویای این موضوعاند که تدوینِ نظریِ گروهِ ماوس در محیط فکرییی انجام گرفته که در همسایگی و نزدیکی با محیطِ فکری کاستوریادیس بوده است. میانِ آنها همدلیِ متقابل وجود داشته و اعضای گروه مدیون بودنشان به بنیانگذارِ سوسیالیسم یا بربریت را رک و راست پذیرفتهاند[۱]. موضوع تنها بر سر نقدِ...
جامعهی خودمختار چه جامعهای است؟
متنی که قصد دارم ترجمهی فارسیاش را از امروز، به تدریج و در چند بخش، به شما اهدا کنم از شمار متنهایی است که به نیاز من به « با یک تیر چند نشان زدن » پاسخ میدهد
همدارگان سیاسیِ « همهی یکها »، میل به آزادی، میل به اُتوپی
دوستم مارک تومسن در وبلاگ خود مقالهای از فِرِدی گومز را منتشر کرده است. این مقاله گزارشی است از کتابی در ۴۰۲ صفحه شامل مصاحبههای میگل ابنسور با میشل انودو که با عنوان همدارگان سیاسیِ « همهی یکها »، میل به آزادی، میل به اُتوپی در سال ۲۰۱۴ توسط انتشارت Les Belles Lettres در پاریس منتشر شده است.
اُتوپی، رؤیایی که نهفته منتظرِ بیداری است
به روال همیشگی، نخست چند کلمهای در بارهی انگیزههایم برای نوشتن و ترجمه کردنِ متن حاضر میآورم یا به عبارتی آن را در « موقعیت »اش مینهم تا چند و چونِ تولیدش مشخص شود.
صور اسرافیل و مارکسِ شیپورچی
پیش از این در نوشتههایم از دوستی به نام پاتریک مارکولینی یاد کرده و از او متنهایی نیز ترجمه کردهام ( بهویژه مقالههای « در شناختِ رادیکالیته» و « بهسوی یلهگردی از طریق روانجغرافیا». او که سرپرستی مجموعهای به نام versus در انتشاراتِ L’échappée را برعهده دارد، پیوسته لطف میکند و از کتابهای منتشرشدهشان برایم میفرستد. چهار کتابی که تازگیها برایم فرستاده هرکدام ارزشی ویژه دارند و...
شارل فوریه و فارسیِ زبانبسته
از آغاز راهاندازی این تارسیت یا وبسایت، یکی از طرحهای محوریام ترجمه و انتشاری متنهایی از و دربارهی شارل فوریه بود. تقریباً همهی کسانی که من آنها را همولایتیهای فکری خودم نامیدهام و از آنها متن یا متنهایی به فارسی ترجمه کردهام با شدتهای متفاوت تأثیرپذیرفته از آرا و آثار شارل فوریه بودهاند. از جمله سیتواسیونیستها و مشخصترینشان رائول ونهگم.
طاعون عاطفی
[ آنهایی که نخستین پارهسنگها را پرتاب میکنند، و آنهایی که شایعاتِ مرگبار میپراکنند، و آنهایی که پلیس و قاضیها و سگها و انبوهِ جمعیت و روانپزشکها را در پیِ دلهدزد، ولگرد، یهودی، سیاهپوست، مهاجر و مطرود کیش میدهند، و آنهایی که « حقایق » دینی، سیاسی، علمیشان را با قیل و قالهای صوفیگرانه میپراکنند، و همهی پُرشمارانی که به هیئتِ همسرایانِ کلیسا، حزب، فرقه، پشتِ سرِ پیشواها...
لنین و لنینیسم، رهبرانِ پرولتاریای جهانی؟ نستور ماخنو
چند نکتهی مقدماتی:
هرچند من از کسانی نیستم که به عدد و رقم استناد میکنند اما در این مورد خاص شاید بعضی ارقام گویای حقایقی باشند. اگر آماری که در سامانهی وبسایتام میبینم درست باشد مقالهی پیشین، « ولایت لنین »، طی سه روز نزدیک به ۹۰۰۰ «بازدیدکننده» داشته است.
در حاشیه «ولایت لنین»
لنینیسم، نیز انقلابی است که به زورِ تفنگ به ملوانانِ کرونشتات و طرفدارانِ ماخنو توضیح داده شد. یک ایدهئولوژی.
در چارچوب گفتوشنود دوستانه با حسن مرتضوی در مقالهی پیشین نکتههایی مطرح کردم، و از جمله در پاسخ به یکی از پرسشهایش نوشتم:
نامهی استالین به فرزندانِ باهم آشتیکردهاش
در راستای تداوم و توسعهی هماندیشی و گفتوشنودی که با دوستم حسن مرتضوی از خلال دو مقالهی پیشین در این وبسایت شکل گرفته، به سراغ متنی رفتم از رائول ونهگم، با عنوان نامهی استالین به فرزندانِ سرانجام باهم آشتیکردهاش از شرق و غرب. که چاپ نخست آن در ۱۹۹۲ در نشر manyaو تجدیدِ چاپِ آن در ۱۹۹۸ در نشر verdier انجام گرفته. مقدمهی این چاپ را، با عنوان امپراتوری سایهها، رائول در ۱۹۹۷ نوشته که من...