دستهنقد رادیکال ــ گوناگون

مانیفست توطئه‌باوری، فصل ۱، بخش دوم

۲. تبانی مثله‌شدگان البته، هراس‌افکنی هم برای خود وجهه‌ای دارد.قدرت از هاله‌ای  برخوردار است که هیپتوتیزم می‌کند.هر میرزا قشمشمِ تازه از راه‌رسیده‌ای، هنوز از کمیسیونِ آتالی[1] ــ که به ریاست‌اش  منصوب شده ــ  بیرون نیامده به سیمای ابوالهول درمی‌آید و سست‌مایگی‌اش نشانه‌ی استادی او وانمود می‌شود. خودِ استالین هم، که عکس‌اش روی جلد مجله‌ی تایم ۱۹۳۹ چاپ می‌شود، دیگر آن بچه‌ی با پاهای انگشت‌پرده‌ای...

تک‌گوییِ ویروس

دو روز پیش، متنی را خواندم که دوستم فردی گومز گرداننده‌ی سایتِ Acontretemps ( که پیش‌تر او و متن‌هایی از او را معرفی کرده بودم) ، متنی برگرفته از سایت Lundimatin  را در سایت خودش بازنشر کرده بود. اصولاً از آن‌جایی که مطالب و متن‌های سایتِ لندی‌مَتَن به خاطر برخی گرایش‌های پست‌مدرنیستی در آن منسجم و یکدست نیست ( خوب و بد کنار هم منتشر می‌شود) بازنشر بعضی از آن‌ها توسط فردی گومز برای من به...

جامعه‌شناسی بالینی

جامعه‌شناسیِ واقعاً علمی یک عمل اجتماعی است که بنابه منطق اجتماعی socio-logiquement نباید وجود داشته باشد. بهترین گواه این موضوع همین است که به محضی که علم اجتماعی به محصور ماندن در دوراهه‌ی  پیش‌بینی‌شده تن در نمی‌دهد موجودیت‌اش به خطر می‌افتد، یعنی یا به علمِ نابی که قادر است موضوع‌هایی فاقد اهمیت اجتماعی را به‌طور علمی تحلیل کند، یا به علم کاذبی که نظم مستقر را مواظبت و ساماندهی می‌کند...

یک جای خالی دیگر: گونتر آندرس، نقادِ عصر جدیدِ مرگ‌محور

  ۱- علتِ نوشتنِ یادداشت پیشین در باره‌ی ایجاد گروه ترجمه این بود که امروز می‌خواستم اندکی درباره‌ی مسئله‌ی تسلیحات و اسلحه‌فروش‌های جهان بنویسم. موضوعی که چند سال پیش، افشاگری و اعتراض من به آن، به‌خصوص در مورد فروش اسلحه از سوی فرانسه، به بهای از دست دادن کارِ معاشی‌ام تمام شد، آن هم در مؤسسه‌ای که خود را طرفدار اقدامات اومانیستی و مسؤولیت‌های انسانی و نشرِ مستقل می‌داند! روزی این ماجرا را...

تمامیت‌خواهیِ شاعرانه در برابرِ توتالیتاریسمِ ایده‌ئولوژیک

این یادداشت را در پاسخ به سئوال دوست عزیزم حسن مرتضوی در ارتباط با متنِ « نقصِ فکر » در صفحه‌ی فیس بوک نوشته‌ام.
پرسشِ حسن ترکیبی از چند پرسش است: من چه چیزی را جایگزینِ منطقِ « یا،یا» می‌کنم؟ پیوندِ مفروض ساختاری میان غربِ ریاکار و بینادگرایی اسلامی را چگونه نشان می‌دهم؟ و سرانجام این‌که اصولاً دیدگاهِ خاص من برای فراتر رفتن از این دو وجهی‌های‌ کلیشه‌ای چیست؟

نقص ِ فکر و منطقِ «یا،یا»

من چگونگیِ برخورد و واکنشِ اغلبِ ایرانی‌ها ( به صورت فردی، گروهی، سازمانی و غیره ) به این رویداد را یکی از سمپتوم‌ها یا مرض‌نشانه‌های مسئله‌ای می‌دانم که آن را در تشبیه و قیاس با نقصِ‌عضو، نوعی نقصِ‌فکر می‌دانم. استنادهای من برای کاربردِ این مفهوم، آرا و آثار کسانی است چون ویلهم رایش در روانکاوی و ژوزف گابِل در روان‌جامعه‌شناسی. گابل، که کارهای پژوهشی ـ بالینی‌اش درباره‌ی ایده‌ئولوژی، آگاهیِ کاذب...

بایگانی

برچسب‌ها