برچسبرائول ونه‌گم

پیش‌پاافتاده‌های بنیادی، بندهای ۸ و ۹

۸
تملکِ اختصاصی با دیالکتیکِ امر خاص و امرِ عام در پیوند است. در رازگونه‌گی [عرفانی] که مبنای تضادهای سیستم‌های بردگی و فئودالی است، شخص نادار [فاقدِ ‌تصاحب] که از حقِ تصاحب به‌طور خاص طردشده است، می‌کوشد از طریقِ کارْ زنده‌مانیِ خود را تأمین کند: و تلاش او برای همذات‌پنداری با منافعِ ارباب موفقیت‌اش را در این راه به‌خوبی تضمین می‌کند.

پیش‌پاافتاده‌های بنیادی، بندهای ۷-۵

 
۵
مالک بودن، متملک شدنِ مال و متاعی است که دیگران از تمتّعِ آن طرد شده‌اند؛ و ازهمین رو نیز به‌رسمیت شناختنِ حقِ انتزاعیِ تصاحب برای هرکسی است. صاحب و دارا possédant با طردِ دیگران از حقِ واقعیِ مالکیت، دامنه‌ی تملکِ خود را بر طردشدگان می‌گستراند ( به‌طور مطلق بر نادارها   non-possédants ، به‌طور نسبی بر سایرِ داراها)، یعنی بر کسانی که بدون آن‌ها خودش هیچ‌چیز نیست.

پیش‌پاافتاده‌های بنیادی، بندهای ۴-۱

۱
سرمایه‌داریِ بوروکراتیک توجیهِ مشروعِ خود را در مارکس پیدا کرد. این‌جا منظور  آن نیست که شایستگیِ مشکوکِ تقویت‌کردنِ ساختارهای نئوسرمایه‌داری، که بازسازمان‌دهیِ کنونی‌اش حاملِ ستایش از توتالیتاریسمِ شوروی است، به مارکسیسمِ ارتودوکس اعطا شود، بلکه منظور تکیه بر این نکته است که چقدر عمیق‌ترین تحلیل‌های مارکس درباره‌ی ازخودبیگانگی در اموری به‌شدت پیش‌پاافتاده اشاعه‌ای عام یافته‌اند،

پیش‌پاافتاده‌های بنیادی، در تدارک رساله‌ی زندگی‌دانی

  از همان آغاز آشنایی‌ام با آثار سیتواسیونیستی، ترجمه‌ی دو اثرِ بنیادیِ این جنبش را طرح‌ریزی کردم، یعنی جامعه‌ی نمایش از گی دوبور، و رساله‌ی زندگی‌دانی برای استفاده‌ی نسل‌های جوان، از رائول ونه‌گم. اگر ترجمه و انتشار جامعه‌ی نمایش باید از هزار پیچ‌وخم و مانع می‌گذشت تا به دست و درکِ خواننده‌ی فارسی‌زبان برسد، ترجمه و انتشار رساله‌ی زندگی‌دانی مستلزمِ بافتنِ صبورانه‌ی سرنخ آریانی برای عبور از...

موقعیت‌سازانِ ترانه‌ساز

 
 

واژه‌ی فرانسوی chanson «شانسون» به معنی ترانه از روی کلمه‌ی chant به معنی نغمه و آواز درست شده است و دلالت دارد بر متنی ملودیک که با ریتم و آهنگ موسیقایی خوانده می‌شود. در مجموع، شانسون معادل واژه‌ی قدیمی‌تر خنیا در فارسی، و « گورانی» در کوردی است.

نت‌هایی بدون خطِ حامل

 
هرگاه احساس دل‌گرفتگی و ناکوک بودن بر من چیره می‌شود، به خلوتِ خویش پناه می‌برم، با قطعه‌ای موسیقی، سطرهایی از کتابی که تأثیر درمانی‌اش را پیش‌تر بر خود آزموده‌ام، یا نوشیدن ساغری و چشم دوختن بر منظره‌ای، و دل‌سپردن به کیمیاگریِ رازانگیزی که مسِ سنگین‌جانی را به طلای سبک‌بالی تبدیل کند.

ماده‌ی ۱۰ ب ۳: هر موجودِ انسانی حق دارد به جای حکومت‌های دولتی فدراسیونی جهانی از جماعت‌های کوچکِ محلی بنشاند که در آن‌ها کیفیتِ افراد ضامنِ انسانیتِ جوامع است.

۱– ناانسانیت درخور بحث نیست درخورِ امتناع است. هیچ اکثریتی نمی‌تواند احکامِ بربریت را تحمیل کند. انتخابِ انسانیِ یک‌نفره بیش ‌از تصمیمِ ناانسانیِ نفراتِ بسیار اهمیت و تأثیر دارد. کیفیتِ زنده‎گی فسخ‌کننده‌ی دیکتاتوریِ عدد و کمیّت است.
تفسیر

ماده‌ی ۱۰ ب ۲: همه‌ی موجوداتِ انسانی حق دارند بر پایه‌ی احساسِ نزدیکی‌هایشان گروه تشکیل دهند

۱- خانواده‌ی باز و چندهسته‌یی خانواده‌ی پدرسالار، یک‌‌لَخت، اقتدارآمیز و بسته را که قرن‌ها آماجِ نفرت و خمیرمایه‌ی خوارداشتِ خویش و دیگران بوده است لغو می‌کند. توجهِ مهرآمیزش به امیال و آگاهی از آن‌ها آموزش‌گرِ بازیِ هم‌دلی‌ها و بیزاری‌هاست، که این خود زمینه‌ی بس مساعدی است برای کاربستِ آزادی‌ها، امتناع از قربانی‌گری، و در پروایِ هم‌آهنگی [هارمونی] به سر بردن.

ماده‌ی ۱۰ ب ۱: هر موجودِ انسانی حقِ پیوند و اتحاد با هم‌نوعانِ خود دارد

۱- تنها افرادی که خواهانِ آفریدنِ سرنوشتِ خویش اند می‌توانند بنیان‌گذارِ جامعه‌یی هم‌بسته باشند، رؤیای دیرینه‌ی برادری را تحقق بخشند، و تعارض‌های دوشاخه‌یی چون استثمارکننده و استثمارشونده، منافعِ خصوصی و عمومی، خودخواهی و دگرخواهی، گردن‌کشی و سرسپاری رمه‌وار را به گذشته‌یی سپری‌شده دور بریزند.

ماده‌ی ۱۰ الف ۳ : هر موجود انسانی حقِ اصالت دارد

۱- هیچ‌چیز به اندازه‌ی راست‌ و واقعی‌بودنِ بی‌اماواگر، خود را روراست‌شناختن و در تاریکی و روشنیِ امیال بازشناختن، لذتِ دوست‌داشتنِ خود را فراهم نمی‌کند. چنین لذتی با آن‌چه مدعیِ بیان‌کردن‌اش به شیوه‌ی نمایشی است ناسازگار است. لذتِ دوست‌داشتنِ خود، انسان را از خودستایی می‌رهاند و بنابراین باعثِ رهایی از خوارداشتِ خود و تنفر از خود نیز می‌شود، یعنی از گرایشی که همواره دیر یا زود موجب خوارداشتِ...

بایگانی

برچسب‌ها