نام بعضی نفرات، رزقِ روحم شده است، وقت هر دلتنگی، سويشان دارم دست، جرئتم می‌بخشد، روشنم می‌دارد. میل به اشتراک و تقسیمِ شیفتگی‌ها که همیشه برای من انگیزه‌ی نوشتن و ترجمه بوده حالا مشوقِ من در ایجاد این وب‌سایت شده است. تا از نفراتی که رزقِ روح من شده‌اند بگویم. اگر سرنوشت‌ها و تقویم‌های مقّدر و جبریِ انسان را تاکنون بت‌هایی رقم زده‌اند که حاکم بر زنده‌مانیِ او بوده‌اند، سرنوشت و تقویمِ خودخواسته و خودساخته‌ی انسان را اما زندگانیِ واقعی او رقم می‌زند. از سویی، زنده‌مانی و بقا، جبرِ مقدر، توالیِ مکانیکی و کمّی ِ واحدهای زمانی در افقی از تکرارِ و سپری‌شدنِ یک‌نواخت. از سویی دیگر، توزیع و تبدیلِ این آحادِ زمانی به لحظه‌های کیفی و آفریدنِ موقعیت‌ها در زندگی روزمره. تبدیل‌سرشتِ تقدیرِ تحمیلی و زمانِ ازخودبیگانه به سرنوشت و زمانِ خودآفریده، به کودکیِ زمان یا زمانِ کودکی. بازی کردن با زمان، بازی کردنِ زندگی. اما این زمان‌مندیِ انسان درعین‌حال به مکان‌مندیِ او آمیخته است. مجموع این دو بُعد چیزی را رقم می‌زند که من آن را «دهکده»ی ذهنیتِ خود می‌نامم. این وب‌سایت بازتابی از حال‌وهوای این دهکده و «هم‌ولایتی»های اندیشگیِ من است.

آخرین مطالب

پیش‌پاافتاده‌های بنیادی، در تدارک رساله‌ی زندگی‌دانی

  از همان آغاز آشنایی‌ام با آثار سیتواسیونیستی، ترجمه‌ی دو اثرِ بنیادیِ این جنبش را طرح‌ریزی کردم، یعنی جامعه‌ی نمایش از گی دوبور، و رساله‌ی زندگی‌دانی برای استفاده‌ی نسل‌های جوان، از رائول ونه‌گم. اگر ترجمه و انتشار جامعه‌ی نمایش باید از هزار پیچ‌وخم و مانع می‌گذشت تا به دست و درکِ خواننده‌ی فارسی‌زبان برسد، ترجمه و انتشار رساله‌ی زندگی‌دانی مستلزمِ بافتنِ صبورانه‌ی سرنخ آریانی برای عبور از...

سینمای دوبور، تأثیرپذیری‌ها و تأثیرگذاری‌ها ـ بخش یکم

  نوشته‌ی یان بووِه برگرفته از : in situ ، تئوری، نمایش و سینما. درباره‌ی گی دوبور، رائول ونه‌گم. چاپ ۲۰۱۳ طرحِ موردنظر این مقاله بررسیِ تأثیر پیشنهاده‌های گی دوبور در زمینه‌ی سینمانگاری ، یعنی ارزیابیِ اهمیتِ فیلم‌های او، و نیز نوشته‌های او در باره‌ی سینما است. ما بررسی خود را به‌طور عمده به تأثیرِ این پیشنهاد‌ه‌ها در حوزه‌ی سینمای تجربی و هنرِ ویدئوسازی [بَصَری، دیداری] محدود می‌کنیم و...

سینمای گی دبور، بخش سوم

فراگذشتن از هنرـ از شعارهای مه ۶۸ در پاریس این عبارت دخل‌وتصرفی است در جمله‌ی معروف مارکس : « فیلسوفان کاری جز تعبیرِ کردن جهان به شیوه‌های گوناگون نکرده‌اند، اما آن‌چه اهمیت دارد تغییر دادنِ آن است. » دوبور، در دخل‌وتصرفی که در فیلم جانی گیتار می‌کند، نه فقط به بیوگرافی خودش به شکلی طنزآمیز ــ با آمیختنِ هنر و زندگی در حافظه‌اش ــ  اشاره می‌کند، بلکه همچنین نظرش را درباره‌ی تاریخِ سینما اعلام...

مصائب ترجمه

در ماه نوامبر ۲۰۱۲، کالج مترجمان ادبی در شهر آرل فرانسه، همراه با برگزاری همایش سالانه‌ی خود تحت عنوان « نشست‌های ترجمه» بخشی را هم به موضوع ترجمه‌ی « جامعه‌ی نمایش » اثر گی دوبور اختصاص داد. سرپرستی و سازمان‌دهی این بخش برعهده‌ی پاتریک مارکولینی بود که من او را به‌خاطر پژوهش بسیار ارزنده‌اش در باره‌ی جنبش سیتواسیونیستی می‌شناختم.

سینمای گی دوبور، بخش یکم

هنر، تئوری، پراکسیس: پراکسیسِ ترکیبیِ پساتئوریک نوشته‌ی: کیت سانبورن Keith Sanborn ، گی فاوکس دای Guy Fawkes Day، ۲۰۱۲ ترجمه‌ی فرانسوی از انگلیسی: پُلین بوارو Pauline Boireau ترجمه‌ی فارسی: بهروز صفدری برگرفته از : in situ ، تئوری، نمایش و سینما. درباره‌ی گی دوبور، رائول ونه‌گم. چاپ ۲۰۱۳ مسئله‌ی رابطه‌ا‌ی که تئوری و پراکسیس را وحدت می‌بخشد نه فقط در قلبِ فیلم جامعه‌ی نمایشِ گی دوبور بلکه همچنین...

چاقوی بی‌تیغه‌ای که دسته ندارد

آندره بروتون این جمله از گئورگ لیشتبرگ را چنین توصیف کرده: « شاه‌کارِ دیالکتیکِ اُبژه از طریق پوچی (ابزورد) » این روزها که هیاهوی «موالفت»ها و «مخافقت»‌ها و الم‌شنگه‌ی موضع‌گیری‌ها و ضدموضع‌گیری ( پوزیسیون ـ اپوزیسیون‌بازی) داغ است، یادآوری این عبارت از لیشتنبرگ برایم آرام‌بخش است. هر وقت از فقر و فلاکتِ افکار و اعمال زمانه و معاصران سخت‌تر به ستوه می‌آیم بیشتر به «طنز سیاه» پناه می‌برم؛ به آثارِ...

در باره‌ی سلسله‌مراتب، با استناد به هانری له‌بوری و کورنلیوس کاستوریادیس

چندی پیش یکی از خوانندگان وب‌سایت در واکنش به مقاله‌ی مربوط به ویلهم رایش، نکته‌ها و پرسش‌هایی  مطرح کرده بود که در بخش دیدگاه‌ها در دسترس است، به این نشانی: من به این دوست خواننده اطلاع دادم که در پی فرصت خواهم بود تا به پرسش‌های او بپردازم. اکنون بخشی از یادداشت‌های فراهم‌شده در این باره را در اختیار ایشان و سایر خوانندگان علاقمند می‌گذارم. دوست خواننده‌ی ما در بخشی از یادداشت خود نوشته است: «...

خودگردانی و سلسله‌مراتب، نوشته‌ی کورنلیوس کاستوریادیس

برگرفته از کتاب محتوای سوسیالیسم ترجمه‌ی بهروز صفدری ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که سازمان‌ِ آن سلسله‌مراتبی است، چه در کار، تولید، کارخانه؛ چه در دستگاه اداری، سیاست، دولت؛ و چه در دستگاه آموزشی و پژوهش علمی. سلسله‌مراتب از ابداعاتِ جامعه‌ی مدرن نیست. خاستگاهِ آن به زمان‌های دور برمی‌گردد ــ هرچند همیشه هم وجود نداشته و بوده‌اند جوامعی بدون سلسله‌مراتب که بسیار خوب کار کرده‌اند. اما در جامعه‌ی...

گفته‌های هانری له‌بوری در فیلم ِ عموی آمریکاییِ من، از اَلَن رُنه (۱۹۷۹)

 
« تنها دلیلِ وجود یک موجود وجود داشتن است ( تنها دلیلِ بودنِ یک باشنده همان بودن است). یعنی نگه‌داشتن ساختارش. این زنده نگه‌داشتنِ خود است و بدون آن وجودی در میان نخواهد بود. دقت کنید که گیاهان خود را زنده نگه می‌دارند بی آن‌که جابه‌جا شوند، آن‌ها غذایشان را مستقیم از خاکی که در آن هستند می‌گیرند. و به یاری انرژیِ خورشید ماده‌ی بی‌جانی را که در خاک هست به ماده‌ی زنده تبدیل می‌کنند.

بایگانی

برچسب‌ها