نام بعضی نفرات، رزقِ روحم شده است، وقت هر دلتنگی، سويشان دارم دست، جرئتم می‌بخشد، روشنم می‌دارد. میل به اشتراک و تقسیمِ شیفتگی‌ها که همیشه برای من انگیزه‌ی نوشتن و ترجمه بوده حالا مشوقِ من در ایجاد این وب‌سایت شده است. تا از نفراتی که رزقِ روح من شده‌اند بگویم. اگر سرنوشت‌ها و تقویم‌های مقّدر و جبریِ انسان را تاکنون بت‌هایی رقم زده‌اند که حاکم بر زنده‌مانیِ او بوده‌اند، سرنوشت و تقویمِ خودخواسته و خودساخته‌ی انسان را اما زندگانیِ واقعی او رقم می‌زند. از سویی، زنده‌مانی و بقا، جبرِ مقدر، توالیِ مکانیکی و کمّی ِ واحدهای زمانی در افقی از تکرارِ و سپری‌شدنِ یک‌نواخت. از سویی دیگر، توزیع و تبدیلِ این آحادِ زمانی به لحظه‌های کیفی و آفریدنِ موقعیت‌ها در زندگی روزمره. تبدیل‌سرشتِ تقدیرِ تحمیلی و زمانِ ازخودبیگانه به سرنوشت و زمانِ خودآفریده، به کودکیِ زمان یا زمانِ کودکی. بازی کردن با زمان، بازی کردنِ زندگی. اما این زمان‌مندیِ انسان درعین‌حال به مکان‌مندیِ او آمیخته است. مجموع این دو بُعد چیزی را رقم می‌زند که من آن را «دهکده»ی ذهنیتِ خود می‌نامم. این وب‌سایت بازتابی از حال‌وهوای این دهکده و «هم‌ولایتی»های اندیشگیِ من است.

آخرین مطالب

شاعرانِ زرتشت در ترجمه‌خانه‌ی من

 

در نوشته‌ی پیشین‌ام به این موضوع اشاره کردم که درک‌ودریافت من از شعر در پیوند با چشم‌اندازی است که ابعادش از اواسط قرن نوزدهم با جریان شعرِ مدرن ( سپس بازتاب و پیامدش به صورت جنبش‌های پیشاهنگِ هنری در قرن بیستم) و اندیشه‌های شعری ـ فلسفیِ نیچه شکل می‌گیرد.

چشمانِ مرکبِ فروغ فرخزاد و محمد مختاری

ریشه و محور اصلیِ نقد و نگاهی که من می‌کوشم با ترجمه‌ها و نوشته‌هایم به زبان فارسی در اشاعه‌اش سهمی ادا کنم، شعر است، به معنا و در جایگاهی که با آغازِ شعرِ مدرن ( برای مثال رمبو و لوتره‌آمون در زبان فرانسوی)، جنبش‌های هنری پیشاهنگ ( لتریسم، سوررئالیسم، جنبشِ سیتواسیونیستی) و نیز در آثار نیچه به مثابه « فیلسوف ـ شاعر» داشته است.

بخش دوم: رمانتیسم انقلابی، امروزه

  اشاره: جا دارد اشاره کنم، که به هنگام ترجمه‌ی متن حاضر، پی بردم که ترجمه‌ای به فارسی از متنِ بسیار مهمِ گی دوبور، « گزارش درباره‌ی ساختنِ موقعیت‌ها» روی اینترنت منتشر شده است. زحمتِ این ترجمه را نیز ایمان گنجی کشیده و روی همان سایت عصب‌سنج منتشر کرده است. من قبلاً ترجمه‌ی ایمان گنجی از متن دیگری از سیتواسیونیست‌ها ( تزهایی درباره‌ی کمون پاریس ) را در همین وب‌سایت‌ام بررسی و نقد کردم و از...

انترناسیونال سیتواسیونیست و مشاجره‌ی رمانتیسم انقلابی

  چندی پیش این ایده در ذهنم نشست که در دنباله‌ی نکته‌هایی که درباره‌ی مسئله ترجمه و زبان مطرح کرده‌ام به آرای آنتوان بِرمَن اشاره کنم و به‌ویژه به نظراتش در باره‌ی جایگاه ترجمه در رمانتیسمِ آلمان بپردازم، زیرا جای چنین دیدگاهی را در عرصه‌ی نقد و نظر، و پژوهش در قلمروِ معنای مدرن شعر خالی می‌بینم. به خصوص این‌که استنادِ محوری من برای بررسی شعر و تعریفی که برایش می‌جویم، مفهومِ جنبشِ...

پشتیبانی از جنبشِ « دفاع از منطقه» (Zad) در نوتردام دِ لاند.

یادآوریِ چند راه‌نشانه برای بهتر پی‌بردن به منظور و معنای این متن:
۱. یکی دیگر از مفاهیم بسیار مغشوش و مخدوش در واژگانِ سیاسیِ مدرن ــ در سرزمینِ ما غلیظ‌تر از جاهای دیگرــ دموکراسی است حتا وقتی آن را به واژه‌ی فارسیِ مردم‌سالاری ترجمه می‌کنیم.گواهِ  گویایی از این سردرگمی را، نمونه‌وار،  در برنامه‌هایی چون «پرگار» در تلویزیون بی‌بی‌سی یا در برنامه‌های مشابه‌اش در باباسی‌های دیگر می‌توان دید.

جغد و آینه

  چندی پیش در سفری به بلژیک در نزدیکی‌های شهرِ بروژ به پیش‌نهادِ رائول ونه‌گم همراه با چند نفر از دوستان سری به شهرِ کوچک Damme ( دامه به تلفظ فلامان و دام به تلفظ فرانسوی) زدیم. رائول از من پرسید آیا کتابِ افسانه‌ی اولن اشپیگل به فارسی ترجمه شده است. گفتم که نمی‌دانم و آن را نخوانده‌ام. گفت حیف است چنین کتاب خوب و مهمی به فارسی ترجمه نشود. بعد، از نویسنده‌‌ی این کتاب شارل دوکوستر Charles De...

عالیجناب بدیو در تله‌ی هجو

 

به منظور درکِ بهتر ماجرا، بهتر است نخست به دو نکته اشاره کنم. امروزه برای بیانِ هزل‌آمیزِ خشم و اعتراض به صاحب‌مقام‌های نامدار یا ستارگانِ عالمِ سیاست، هنر، اقتصاد، رسانه‌ها، دانشگاه‌ها و غیره، دو شیوه معروف‌تر و چشم‌گیرتر شده است:

چیاپاس در گذرگاه زبان فارسی

این اواخر  فرصت دیدار و گفت‌شنودی برایم فراهم شد با ژروم بَشه Jérôme Baschet، روسیو مارتی‌نز Rocio Martinez، و مارک تومسن Marc Tomsin که هر سه به یمنِ مشارکت و پیوندشان با جنبش زاپاتیست‌ها در چیاپاس،‌  شناختی انضمامی از آن دارند. در همین دیدار طرح ترجمه‌ی کتابی از ژروم بشه در ذهنم نقش بست که عنوانِ اصلیِ آن،  وداع با سرمایه‌داری، و زیرعنوانِ آن، خودمختاری، جامعه‌ی خوب‌زیستی و کثرتِ جهان‌ها است[1]...

بیداری ذهنیتِ رادیکال، رائول ونه‌گم، بخش یکم

  انتشار متنِ « افتتاح عصر زندگان» از حُسن استقبال شماری از خوانندگان برخوردار شد. من به پیام‌های تأییدآمیز آن‌ها تک‌تک پاسخ ندادم تا فرصتِ سپاس‌گزاری به صورتی دیگر به دست آورم. اکنون به نشانه‌ی قدرشناسی از آنان متن دیگری در همان حال و هوا به‌طور جمعی تقدیم‌شان می‌کنم. از فوریه‌ تا اوایل مهِ امسال در موزه‌ی نوردبرابانت Noordbrabants Museum در هلند نمایشگاهی از آثار ژروم بوش Jérôme Bosch...

افتتاحِ عصرِ زندگان، بخش دوم

با انتشارِ بخش دوم و پایانی این متن، و در تداومِ ارائه‌ی استناد‌های نظری‌ام به مفاهیمِ تمامیت، شعر، عشق و آزادی، جا دارد توجه خواننده را به این نکته نیز جلب کنم که طرح موضوعِ عشق و شعر در پیوند با نقدِ رادیکال و اندیشه‌ی تغییرخواه، در آثارِ نظری و انتقادی تاریخ معاصرِ ایران تقریباً بی‌سابقه است. وجود این قیدِ « تقریباً» از نظرِ من، مدیونِ حضورِ استثنایی چون محمد مختاری و مقدمه‌ای است که بر «...

بایگانی

برچسب‌ها