دستهسرنوشته

الا ای پونه‌ی کوهی

شعر، در شکل‌های فرهنگی‌ِ خود، جز تیره‌ترین چهره‌اش را عرضه نکرده است، چهره‌ای که، در دلِ حافظه‌ی خاستگاهیِ ما، در رؤیای آن است که به نیروی حیاتی‌اش بر هستیِ آدمیان پرتوافشانی کند. به کسانی می‌اندیشم که مرا با دهش‌های خود، با سخاوتی که مایه‌ی قدردانیِ من است، تغذیه کرده‌اند: لوکرِس، دانته، وینچی، جورجیونه، پاراسلس، بوش، رابله، بروگِل، کنوتزن، دیدرو، موتسارت، بوکِرینی، بلیک، شلی، فوریه،...

بایگانی

برچسب‌ها