اعلامیه‌ی حقوق: ماده‌ی ۶: هر موجودِ انسانی حقِ برخورداری آزادنه از زمان‌اش را دارد

jeld elaamieh Raoul
ماده‌ی ۶
هر موجودِ انسانی حقِ برخورداری آزادنه از زمان‌اش را دارد

۱- آدمی که از ۹۰ درصد زمان‌اش برخوردار نباشد یک برده است. زمانِ تخصیص‌یافته به زنده‌گانی را تا به امروز زمانِ کار تنظیم کرده، واپس رانده و بیگانه ساخته است، این حق ماستِ که آن را دوباره از آنِ خود سازیم تا به اقتضاهای زنده‎گی، که به اجحاف از آن برکَنده ‌شده، بازش گردانیم.

تفسیر

اقتصادِ زیر سلطه‌ی الزاماتِ تولیدی مرخصیِ باحقوق را، که به‌ زورِ مبارزاتِ کارگری به دست آمده بود، به وقفه و زمان استراحتی در خدمتِ احیای نیروی کارِ فرسوده از شتاب‌گیری آهنگِ تولید، تبدیل کرد. همین که ضرورت مصرف بر اجبارِ تولید چیره‌گی یافت، مفهومِ ریاکارانه‌ی تفریحاتْ نیرنگی شد در خدمتِ دورانی که در آن دست‌مزدِ کارگر، که در بخشِ زین‌پس اولویت‌مندِ مصرف به کار می‌رفت، ازخودبیگانگیِ زحمت‌کشانه را استمرار می‌بخشید.

گسترشِ فنونِ مجاب‌سازی، دیکتاتوریِ بازدهی و پی‌آمدش یعنی برتری‌دادن به کمیت به زیان کیفیت و چیزهای ساختگی به زیانِ چیزهای مفید، انباشته‌شدنِ یک حجمِ مالی که بی‌فایده‌گی و بطلانِ موجودات و چیزها را اداره می‌کند، این‌ها همه به وخامتِ نوعی تقدیرگرایی حتا در دلِ جنبش‌های اعتراضی و براندازی‌‌خواه انجامید، پدیده‌یی که تمایل و پیش‌آماده‌گی را برای فتحِ دوباره‌ی انسان به دست انسان ایجاد نمی‌کند.

با وجود این، اقتصاد، زیرِ فشار و شتابِ اُفت و افولی که در بلندمدت به معنای پایانِ سود، و بنابراین مرگِ آن بود، در پایانِ هزاره‌ی دوم واکنشی برای بقا و زنده‌ماندنی از خود نشان داد. خواستِ بازیافتنِ یک پویاییِ جدید پایه‌ی امیدهای اقتصاد به باززاییِ ارزشِ کاربرد و کیفیت شد. اعتلای کشاورزیِ بیولوژیک، گسترشِ انرژی‌های طبیعی، پدیداریِ یک اتیک یا مرامِ اخلاقیِ شهروندانه و اومانیستی، بازگشت به ارزشِ کاربرد، پایه‌گذارِ شرایط عینی برای ایجادِ وقت و زمانی شد که، رهاشده از واحدِ اندازه‌گیری‌اش بر مبنای تولیدگری و مصرف، اکنون دارد به زمانِ اومانیسمِ کالایی تبدیل می‌شود و رهانیدن‌اش از این محدوده و تبدیل‌کردنِ آن به زمانِ تمتع و کام‌یابی بر عهده‌ی ماست.

۲- پیامدِ کاهشِ زمانِ کار باید نه تولیدِ زمانی متعیّن از ماندگاریِ مکانیسم‌های تحمیق، تسلیم و انفعال، بلکه آزادسازیِ انرژی‌یی باشد که تا پیش‌ازآن یک‌سره صرفِ نیروی کار می‌شد و ازاین‌پس به زنده‎گی امیال بازگردانده می‌شود. تنها زمانِ تخصیص‌یافته و هم‌آهنگ با خواستِ زنده‎گی نمایان‌سازِ آن آفریننده‎گی‌یی است که، در دلِ موجودِ انسانی، بهره‌مند و کام‌یاب‌شدن از جهان و از خویشتن را آموزش می‌دهد.

۳- کاهشِ زمانِ کار در چشم‌اندازِ اتوماتیک‌شدنِ تولید در بخشِ اولویت‌مند، یعنی تولیدِ فرآورده‌های مفید برای زنده‎گی، قرار می‌گیرد و لازمه‌اش به‌کارگیری انرژی‌های احیاشونده، طبیعی و رایگان، حذفِ تدریجیِ خدماتِ انگلی و زیان‌مندی‌های ماهویِ بسیاری از صنایعِ کهنه (کشت و صنعتِ غذایی، انرژیِ هسته‌یی، پتروشیمی، تکثیریابیِ سیبرنتیکی)، ایجاد کارگزینی برای اشتغالِ جمعیتِ فعال در کارهای کوتاه‌مدت است که دست‌مزدشان، تا هنگامی که پول جریان دارد، با برداشتن از حجمِ مالی سرمایه‌گذاری‌شده در شبکه‌های سوداگری بورسی تأمین خواهد شد.

تفسیر

برای تأمینِ مالیِ کاهشِ زمانِ کار و ترفیعِ آفریننده‌گی، ابداع‌گریِ فردی و جمعی از این آزادیِ عمل برخوردار است که پولِ سوداگری‌های بورسی را، که از اموالِ عمومی اخذ شده، از مناسب‌ترین راه‌ها پس بگیرد: اقداماتِ حقوقی، سرقت‌های رایانه‌یی، دخل و تصرف‌ها، و غیره.

۴- رهاشدنِ تدریجی از کارِ اجباری به هرکس مجال می‌دهد تا وقت و زمان‌اش را به صلاح‌دیدِ خود تقسیم کند بر مبنای ریتمی متناوب میانِ کام‌یابی‌های بی‌کُنش و منفعل (خواب، رؤیاپردازی، درون‌نگری، استراحت، تعمق در خویش، تن‌آسایی، لذت‌های فراهم‌شده از لطفِ لحظه‌ها…) و کام‌یابی‌های باکُنش و فعال (آفریننده‌گی، ماجرای عاشقانه، دیدار و آشنایی، پالایشِ امیال، پردازش عواطفِ منفی، ساختنِ موقعیت‌ها، اکتشافِ توانایی‌های بالقوه، کنکاش در زمینه‌ی ممکنات).

تفسیر

تمایزی را که اندیشه‌یی بازمانده از جهانِ کهنه هم‌چنان میانِ کام‌یابیِ انفعالی [بی‌کنش] و کام‌یابیِ فعالانه [باکنش] برقرار می‌کند می‌توان تمایزی غلط‌انداز و گذرا دانست زیرا هر کام‌یابی از آن لحظه که پالایش و تلطیف می‌یابد هم انفعالی و هم فعال [هم بی‌کنش و هم باکنش] است.

۵- اختراعِ زمانی که از بندِ کار آزاد و وقفِ رهاییِ امیال شده باشد اندازه‌گیریِ ساعتی و مفهومِ مکانیکیِ مدت و گذشتِ زمان را به پرسش خواهد کشید.

تفسیر

زمان، که از جنسِ پول شمرده شده، بر اثرِ منطقی مبتنی ‌بر سود، کارایی، بازدهی، باعثِ فرسایشِ جسمانیِ زودرس شده و کیفیتِ طبیعی‌اش را از دست داده است. آن‌چه باید به گونه‌یی دیگر سامانه یابد فقط زمانِ تاریخ نیست، که با عزیمت از یک رویدادِ اساطیری به مثابه بنیان‌گذاریِ یک شهر، یک دوران، یک دین، محاسبه می‌شود. از لحظه‌یی که زمانِ زنده‎گی روزمره بر پایه‌ی تجربه‌ی حسیِ لذت، آفرینش، کام‌یابی، تنِ وحدت‌یافته، مفصل‌بندی یابد، دگرسان خواهد شد و این دگرسانی پایانِ تمدنِ کالایی و برپاییِ تمدنی انسانی را رقم خواهد زد.

افزودن دیدگاه

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

بایگانی

برچسب‌ها